پرش به محتوا

برگه:Shahriyarane Gomnam.pdf/۱۰۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

یافت می‌شود برای او بفرستاد.

سپس صورتی از این هدیه‌ها که وی با چشم خود دیده نگاشته می‌گوید:

من هرگز اینهمه هدیه که کسی در یک بار بخشد ندیده بودم۱.

این حادثه در سال ۳۵۰ بود. در همان سال در ری حادثه شگفتی روی داد چه بیست هزار تن از مردم خراسان که به نام جهاد و غزا با رومیان از شهر خود بیرون آمده و به ری رسیده بودند ناگهان به خیال تصرف این شهر افتاده با رکن الدوله که جز سپاه اندکی با خود نداشت جنگ سختی آغاز کردند. ابن مسکویه که خویشتن در این وقت در ری بوده این داستان را به تفصیل نگاشته از جمله می‌گوید:

ابراهیم سالار نیز در این هنگامه هنرنمایی کرده دلیری بسیار آشکار ساخت و به شکم او حربه رسیده چون مرد تنومند و بس فربه بود زخم تا روده‌ها نرسیده لیکن شکافی پدید آورده که تا زنده بود با دستمال و پارچه می‌بست۲.

پس از دفع فتنه خراسانیان رکن الدوله سپاه باشکوهی به وزیر کاردان خود ابن عمید معروف سپرده همراه ابراهیم روانه آذربایگان ساخت که آن ولایت را برای او بگشاید ابن عمید ابراهیم را به آذربایگان برده بر سریر فرمانروایی بنشاند۳ و فرمانروایان بومی آنجا و سران کردان و جستان شرمزن همه را به فرمانگزاری او واداشت و خویشتن پس از مدتی با سپاه به ری بازگشت.

پایان کار ابراهیم

از این پس خبر درستی از ابراهیم نیست بلکه در تاریخ‌هائی که ما در دست داریم - از تازی و پارسی - دیگر آگاهی درباره فرمانروایی سالاریان نتوان یافت و ابو الهیجاء آخرین فرمانروای این خاندان را که ما خواهیم نگاشت تنها در برخی از تاریخ‌های ارمنی نام می‌برند.

اما درباره ابراهیم، ابن مسکویه در اینجا که رفتن ابن عمید را به آذربایگان با سپاه و برگشتن او را به ری نوشته شرحی از زبان ابن عمید درباره برکت و قوت زمین

________________________________________

(۱) . تجارب الامم، سال ۳۵۵.

(۲) . تجارب الامم، سال ۳۵۵.

(۳) . ابن مسکویه در اینجا به اجمال پرداخته و از نوشته او درست معلوم نیست که کسان وهسودان تا این وقت در آذربایگان بودند یا پیش از آن در رفته بودند.

شهریاران گمنام جلد ۱