برگه:Shahnameh-Jules Mohl-01.pdf/۱۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

نامه نوشتن زال نزدیک سام و احوال نمودن

  سپهبد نویسنده را پیش خواند دل آگنده بودش همه بر فشاند  
  یکی نامه فرمود نزدیک سام سراسر نوید و درود و پیام  
  بخط از نخست آفرین گسترید بدآن دادگر کو زمین آفرید  
  ازویست شادی ازویست زور خداوند ناهید و بهرام و هور  
  خداوند هست و خداوند نیست همه بندگانیم و ایزد یکیست  ۷۵۰
  ازو باد بر سام نیرم درود خداوند گوپال و شمشیر و خود  
  چمانندهٔ دیزه هنگام گرد چرانندهٔ کرگس اندر نبرد  
  فزایندهٔ باد آوردگاه فشانندهٔ خون از ابر سیاه  
  گرایندهٔ تاج و زرّین کمر نشانندهٔ شاه بر تخت زر  
  بمردی هنر در هنر ساخته سرش از هنرها برافراخته  ۷۵۵
  چو سام نریمان گه کارزار بمردی نهست و نباشد سوار  
  من او را بسان یکی بنده‌ام بمهرش روان و دل آگنده‌ام  
  ز مادر بزادم بدآنسان که دید ز گردون بمن بر ستمها رسید  
  پدر بود در ناز خزّ و پرند مرا بوده سیمرغ در کوه هند  
  نیازم بد آن کو شکار آورد ابا بچّگان در شمار آورد  ۷۶۰
  همی پوست از باد بر من بسوخت زمان تا زمان خاک چشمم بدوخت  
  همی خواندندی مرا پور سام بر اورنگ بد سام و من بر کنام  
  چو یزدان چنین راند اندر بوش برین گونه پیش آوریدم روش  
  کس از حکم یزدان نیاید گزیغ اگر چه بپرّد برآید بمیغ  
  ستان گر بدندان بخاید دلیر بدرّد از آواز او چرم شیر  ۷۶۵
  گرفتار فرمان یزدان بود اگر چند دندانش سندان بود  
  یکی کار پیش آمدم دل شکن که نتوان ستودنش بر انجمن  
  پدر که دلیرست و نرّ اژدهاست اگر بشنود گفت کهتر رواست  
۱۳۸