برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۲۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.
۱۲۷

۱۴۷ ازین مرغ پرورده زان دیوزاد چه گونه بزاید چه باشد نژاد سرش گشت از اندیشه دل گران بخفت و نه آسوده گشت اندران سخن هر چه بربنده دشوارتر داش خسته ترزان و تن زار تو کشده ترآن باشد اندر نهان که فرمان دهد کرد کار جهان راي زدن سام با موبدان در کارزان و نامه او را پاسخ نوشتن چوبرخاست از خواب با موبدان یکی انجمن کرد با بخرد ان کشاد آن سخن برستاره شمر که فرجام این برچه آید بسر د و گوهر چو آب و چوآتش بهم بر آمیختن با شدا زین ستم همانا که باشد بروز شمار فریدون وضحاك را کارزار زاختر بجوئید و پاسخ دهید سر خامه بر نقش فرخ نهید ستاره دراز شناسان بروز در از همی ز آسمان باز جستند راز یدیدند و با خنده پیش آمدند که دو دشمن از بخت خویش آمدند بسام نریمان ستاره شمر چنین گفت کای گرد زرین کمر ترا مرده از دخت مهراب وزال که باشند با هم دو فرخ همال ازین دو هنرمند پیلی ژیان بیاید بمردي به بندد میان جهاني زياي اندر آرد به تیغ نهد تخت شاه از بر پشت میخ ببرد پی بدسگالان زخاك بروي زمين برنماند مغاك نه سنگسار ماند نه مازندران زمین را بشوید بگرز گران از و بیشتر به بتوران رسد همه نيكوي رو بایران رسد بخواب اندر آرد سردرد مند به بنده در رنج و راه گزند بد و باشد ایرانیان را امید ازو پهلوان را خرام و نوید بی باره کوچماند بجنگ بماند بروروي جنگي پلنگ چو پیلان جنگي و شیر ژیان تبه گردد از گرز آن پهلوان خنک بادشاهی که هنگام اوي زمانه بشاهي برد نام اوي چو بشنید گفتار اختر شناس بخندید و پذرفت از ایشان سپاس

به بخشیدشان بیکران زروسیم چو آرامش آمد بهنگام بیم