طبیعت ممکن است نه واجب ، پس صور اشیاء و قوانین ثابتی که در جریان امور می بینیم بنیاد سیر و تحول طبیعت نیست بلکه نتیجه آنست ، چنان که رودخانه مبدأ ومنشأ جریان آب نیست ، بلکه نتیجه آنست ، و آن حادث شده است پس می توان استنباط کرد که ، مایه طبیعت یعنی حقیقت جهان مقید به قیودی نیست ، و کاملا مختار است وقوهاش هم نامحدود است همین که پاره ای از نیروی خود را جریان داد قوانین ساخته میشود ، همچنانکه رودخانه از جریان آب ساخته میشود . راست است که در آن قسمت از نیروی او که جریان یافته و قوانین ساخته شده ، صورت کارخانه پیدا کرده وحق داریم که از آن تصور ماشینی داشته باشیم ، اما چون نیروی او نامحدود است ردی اصل مقید به نبودی نیست ، قوه خلاقیتش از کار نیفتاده و بازجریان می یابد ، چنان که پاره ای از نیروی او به صورت جمادی جریان یافت، و دستگاه کارخانه طبیعت ساخته شد ، سپس پاره ای دیگر از نیروی اصلی به صورت نفس نباتی و حیوانی و انسانی جاری شد ، پس قوه خلق را بداع پیوسته در کار بوده رهست و خواهد بود .
بس بنا مطالعات بوترو اصل علیت و قوانین طبیعت استوار و پابرجا ماند، اما از وجوب افتاد و در حد امکان در آمد و حقیقت اصل بقای ماده و کارمایه و مسئله جبر و اختیار نیز روشن شد ، و نکته دیگری که در تحقیقات برتر و تصریحش را نیافته ایم و می توانیم مزید کنیم این است که به این بیان بحث معروف را که : آیا قدرت خدا بر امر محال تعلق می گیرد یا نمی گیرد نیز می توان روشن کرد ؟ به این وجه که محال و ممکن و واجب اموری است اضافی نسبت به عقل انسان اما برای قدرت خدا همه چیز ممکن است و هیچ امری بر او واجب نیست و بنابرین برای او محالی نیست.
بخش پنجم
برگسن
هانری برگسن[۱] در سال ۱۸۰۹ در پاریس بدنیا آمد. هنگام
- ↑ Henri Bergson