معقول مطلق را معتقد بودند ، و شوپنهاور نیز به وجه دیگر همین عقیده را داشت، وهمه هريك به وجهی معتقد بودند که حقیقت آنست که به تصور عقلی در می آید ، یعنی امـری معقول است و در جهان مادی هم آنچه محسوس میشود ، همان امر معقول است ( یا عقل یا علم یا روح یا نفس) که نمایش و تجسم می یابد و امروز برای علمای طبیعی و حکمای تحققی هم معلوماتی دست داده است ، که هر دو دسته می توانند بهم نزديك شوند، یعنی آنان که مذهب اصالت معقول دارند، و روحی هستند می توانند تحققی نیز باشند، و علمـای تحققی هم می توانند به وجهی با آنان همآواز شوند و گفته هایی که بعد ازین در پیش داریم این نکته دقیق را روشن تر خواهد کرد .
پس از این مقدمه می رویم برسر مطلب و می گوئیم: الفردفویه از حکمای روحی بود یعنی امر معقول ( یا تصور یا صورت یا معنی) را حقیقت میدانست ، و در این باب مذهب او تازگی نداشت آنچه اختصاصی او است اینست که ، معتقد بود که تصور نیرو است، یعنی معنایی که در ذهن است چنانکه بعضی گمان برده اند ، نمایش و تصـويـر صرف نیست بلکه حقیقتی است که منشأ اثر است و مانند نیروهای دیگر منتهی به فعل وعمل میشود ، و تصور تحقیق می یابد و از این رو معانی و تصورات را چون به این وجه منظور شود «تصور نیروه میخواند.[۱]
قول به تصور نیرویعنی نیرویی که ناشی از تصور ذهنی است ، یا تصوری که منشأ نیرو می باشد که آن تصور را کم کم متحقق می سازد ، بنیاد فلسفة الفردفویه است ، راو بر این بنیاد يك فلسفة تمام ساخته یعنی این بنیاد را در روانشناسي وعلم اخلاق وعلم مدنیت[۲] و کلیات فلسفه به کار برده است ، و اما اگر بخواهیم وارد رشته های مختلف از تحقیقات او که براین بنیاد گذاشته شده بشویم سخن دراز می شود پس لب فلسفه اورا به دو کلمه بیان می کنیم که : الفرد فویه گذشته از اینکه همه حقیقتهای جهان را معقول و ناشی از معقول و عنی می داند، در نفس انسان نیز علم و اراده که اکثر حکما از یکدیگر