دارند وچون غالبا جنگ وجدال در کار است ، ومـردم بسیار کشته میشوند برای جبران اتلاف نفوس مردها زن متعدد می گیرند و زنها در قبال مردها ومردها در قبال دولت حکم بنده وغلام دارند.
پیش از اینها اکثر دولتها جنگجو بوده و بسیاری هنوز هم هستند و بیشتر علتش اینست که ، جنگ قدرت مرکز را افزون می کند و اغراض و منافع مردم را تابع اغراض دولت می سازد ، اینست که تاریخ سراسر جز حکایت کشتار وجنگ وجدال چیزی نیست ، اگر در من نیتهای بدوی مردم آدم خوارند ، با افراد را به غلامی می گیرند در مدنیت های جدید ملل را می خورند واقـوام وقبايـل را یکسره بنده وغلام میسازند، و تا وقتی که جنگ موقوف نشده تمدن جز يك رشته مصائب و بلیات چیزی نیست ، وزندگانی آسوده و مدنیت عالی وقتی صورت می گیرد که جنگ متروك ومنسوخ شود ، و این موقوف است بر اینکه هیئت اجتماع بشری از حالت جنگجویی به حالت پیشه وری در آید ، که حیثیت و اعتبار و آبرومندی به اشتغال به پیشه ها و کارهای مسالمت آمیز باشد ، افراد باید با یکدیگر به آزادی و آسودگی مراوده کنند و در منافع مشترک همکاری نمایند ، وهر کس حدود خود را شناخته و حقوق دیگران را مرعی بدارد و همه برای غایات مشترک کار کنند . قدرت در دست . جماعت اکثر باشد ، میهن پرستی را دوستی کشور خود بدانند نه دشمنی کشورهای دیگر، کار دولت حفظ امنیت و عدالت باشد و بس ، همکاری افـراد اگر برای پیشرفت کارهای بزرگ کفایت نکند شرکتها و جمعيتها تشکیل شود ، به جای اینکه افراد را هیئت اجتماعيه متحول کند هیئت اجتماعیه را افراد متحول کنند ، و به تکامل ببرند، چون سرمایه ها بین المللی شود صلح بین الملل نیز ضروری می گردد ، جنگ خارجی که از میان برود خشونت داخلی هم کم میشود، مردها منیت و تسلط نام نخواهند داشت زنها هم حق حیات پیدا خواهند کرد ، ادیان خرافاتی مبدل به عقاید می شود که متوجه بــه بهبود و شرافت یافتن زندگانی ومنش آدمیت باشند . مردم به جای اینکه در