حقایق را برمردم تحمیل نمایند، با پیش نمی رود یا از مردم قونسازگار شدن با مقتضيات سلب می شود ، و بالمآل از ترقی باز می مانند . اسپنسر برای این ادعا شواهد و دلایل بسیار از احوال اقوام مختلف آورده است.
بطور کلی قاعد: تحول و تکامل در جميع متعلقات مدنیت ازدیانت وسیاست وعلم وصنعت ، وهمه چیز جاری و ساری است مثلا دیانت از پرستش موهومات مانند دیو و پری آغاز کرده کم کم به پرستش ارواح مردگان و جانوران ، بلکه چیز های بیجـان و بت و امثال آن رسیده ، سپس مردم به پرستش اشخاص زنده که در نظر ایشان اهمیت داشته اند مانند پادشان و دانشمندان و پهلوانان پرداخته ، و پس از مدت زمانی برای بعضی از خواص این فکر پیش آمده که اشیاء یا اشخاص موهوم یا موجود قابل پرستش نیستند ، و از پی حقیقت باید رفت .
هیئت های اجتماع بشری را که پا به مرحله مدنیت گذاشته اند از جهت چگونگی آنها به دو قسم می توان تقسیم کرد : جنگجو[۱] و پیشه ور[۲] مدنیت جنگجو برمدنیت پیشه ور در زمان تقدم دارد ، و تحول به مرور دهور از جنگجوئی به پیشه وری می شود . حالت جنگجوئی در هیئتهای اجتماعی یا برای حفظ ودفاع هیئت است در مقابل دشمن ، و بیگانه، یا برای این است که وسایل معاش وزندگانی را ازجماعات دیگر بربایند . در این هیئتها افراد یکسره تابع قدرت جماعتند واصالت ندارند ، بلکه آلتند و باید اطاعت کنند اکثر امور زندگانی را هیئت اجتماعی یعنی دولت تکفل می کند ، وحتی افراد را به صورتی که می خواهد در می آورد ، خدایی که میپرستند برای او صفت جنگجوئی تصور می کنند اختيار و اقتدار مطلق با مردان است که اهل رزمند ، و کارهای ضروری زندگانی را زنها بر عهده