اجزاء پراکنده ناپیوسته بهم می پیوندند ، ومرتبط میشوند جز این که این گردآمدن و بهم پیوستن به این وجه دست می دهد که حرکات شدید و تندی که در اجزاء بود کم کم کند و خفیف می گردند ، و به سكون نزديك ميشوند و در ضمن ارتباط و بستگی آنها به یکدیگر همواره افزون میشود ؛ چنانکه در هیئت مدنیت هرچه قوت جامعه بیش می گردد حرکات آزادانه افراد محدود می شود ، و در عـالم طبیعت نیز چنین است .
این بود امر نخستین در تحول و تکامل ، ولیکن این گرد آمدن ومتراکم شدن تنها در مجموع اجزاء نیست ، بلکه در درون آنها هم این عمل واقع می شود و کم کم مجموعه های کوچکتر در درون مجموعه بزرگی صورت می بندد ، چنانکه خـوشه بزرگ انگور از خوشه های کوچکتر مرکب است ، و چون این مجموعه های کوچکتر تحول یافتند هرگاه اینحالت را با حالت اولیه بسنجیم تشابـه و یکسانی[۱] که در آغاز در کل وجـود بود ، بدل به اختلاف و تنوع[۲] شده است ؛ چنانکه ماده اولیه جهان در آغـاز منشا به و یکسان بود ، سپس خورشید وسيارات و اقمار پدید آمد ، وتخم گیاه چیزی ساده ومعنا به است چون نمومی کند تنه وشاخ ، و برگ و گل میوه میشود ، وحیوان در آغاز نطفه ساده است سپس اینهمه طول و تفصیل پیدا می کند ، وانواع جانداران هم بطوری که لامارك وداروين بیان کرده اند، از وحدت به کثرت و تنوع رسیده اند ، و این کیفیت در جميع امورحتی در اوضاع اجتماعی بشری واحـوال روجي وعقلی انسان مشاهده میشود ، واین تفصيل وتنوع[۳] امر دومی است که لازم تحول تكامل است ؛ و با تراکم واجتماع همراه است.
ولیکن تحول تکاملی همه این نیست که ، اجزاء پراکنده جمع