فلسفه تحققی مبتنی باشد ، زیرا که هیچ دینی مقبول و متبع نمیشود مگر اینکه دانشمندان عصر نپذیرند وادیان پیشین هم بهمین نحـر رواج یافته که دانشمندان آن زمان پذیرفته اند ، وعـامه بنابر حسن خنی که به آنان داشته اند پیروی کرده اند ، و امروز دانشمندان از مرحله ربانی و ما بعدالطبیعه گذر کرده اند و دیانتی که آنها از روی عقیده رایمان بتوانند بپذیرند ، جز اینکه با علم تحققی سازگار باشد چاره ای ندارد اینست که اگوست کنت ابتدا فلسفة تحققي را تأسیس نمود ، سپس دین انسانیت را بر آن مبتنی ساخت ، بنابراین اینقدرها هم سزاوار تخطئه نیست ، چه اولا او دین را به آن معنی که قدما ، گفتند : از عالم غیب آمده نگرفته است ، و امری معقول قرار داده است ، ثانیا دیانت را برای استواری بنیاد مدنیت وهيئت اجتماعيه واجب دانسته است ، واین عقیده را موجه ساخته راز کجا که به اشتباه رفته باشد.
این بیانات بطور کلی شاید صحیح باشد، اما بعد از آنکه همه را تصديق كرديم يك حرف باقی می ماند که اگر اصولی که مذهب کاتوليك بر آن بنیاد شده ، با احوال مرحلة فلسفة تحققي تناسب ندارد . در آداب ومناسك مذهب کاتوليك نيزهمين سخن می رود و اگر تأسیس دین انسانیت بجا بوده ، آداب و مناسکش را هم می بایست با افکار دوره تحققی ساز گار کرده باشند ، و جای انکار نیست که در ده دوازده سال آخر عمر سلطان عشق در ملك وجود اگوست خیمه زده بود ، و بار دیگر «معلوم شد که عقل ندارد کفایتی، مگر اینکه بگویند ، در این طریق اخلق مجنونند و مجنون عاقل است».
فکر اصلاح احوال هیئت اجتماعيه ومدنيت در سده نوزدهم در فرانسه منحصر به اگوست کنت نبوده است ، چند نفر دیگر هم بوده اند که مخصوصا از نظر اقتصادی خواسته اند از روی تامل و اساس علمی امور مردم را از جهت زندگانی مدنی بهبود دهند ، و از این رو آنان را در شماره حكما می آورند ، ولیکن این اشخاص در حکمت نظری تحقیقاتی که قابل ذکر باشد ندارند ، در حکمت عملی یعنی در