پرش به محتوا

برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۶۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

نمی کردند سودمند بودنش معلوم نمیشد. حق اینست که در نها دانسان دو تمایل هست : یکی خودخواهی[۱] ودیگری غیرخواهی[۲] که ناشی از عواطف قلبی است ، و آن از عوامل نیرومند فطرت انسانی می باشد .

نخستین اثر فطرت غیر خواهی و عاطفه قلبی تشکیل هیئت خانواده بوده است ، در این هیئت دوچك انسان به نعمت همکاری وفائده تابعیت ومتبوعیت برخورده ومشق آن را کرده و برای زندگانی اجتماعی مستعد شده ، ولزوم تقسیم کارهم به این فکر یاری کرده و هیئت اجتماعیه را کم کم وسعت داده ، تا آنجا که برای تنظیم این احوال منتهی به تشکیل حکومت و دولت شده است .

پس تأسیس مدنیت نتیجه حس غیر خواهی انسان است که قوه عقلیه بر آن ضمیمه می شود و برحس خودخواهی علبه می کند ، و به صورت نوع پرستی در می آید و بقای نوع را به منزله دوام و بقای شخص خود می یابد.

مبدأ علم اخلاق هم به دست آمد و دانستیم که ، مایه اخلاقی پس همان خیر خواهی است، و این مایه اخلاقی به پر ورش عواطف و تربیت قوة عقلیه قوت می گیرد، وسرانجام می بینیم نیکی احوال و ترقی نوع بشر به تناسب ترقی قوه علمی او است ، که همواره حس خود پرستی را مغلوب حس نوع پرستی نماید ، و پرورش مغز با پرورش دل همراه باشد .

نکته مهم اینست که امور مختلف مدنیت همه بهم مربوطند ، و هر چیز که در یکی از آن امور تأثیر کند ، در امور دیگر هم مـؤثر میشود، وترقی بعضی از احوال بدون ترقی احوال دیگر صورت پذیر نیست . اخلاق و افکار و آداب وقوانين و تأسیسات همه بریکدیگر تأثیر دارند ، و تحولات آنها با هم مرتبط است واحوال مدنیت را به قوه جبریه نمی توان تغییر داد.


  1. Egoisme
  2. Altruisme این لفظ را هم اگوست کنت جعل کرده است.
–۱۱۶–