روح القدس» در آمده است ، واین سه جنبه در نفس انسان به صورت اراده وعقل وعشق ظهور دارد، ودرعالم طبیعت به صورت الکتریسیته و نور و حرارت در آمده است .
حقیقت وجود روح است ، حتی اینکه از جسم هم آنچه حقیقت دارد روح است ، وماده حد او است ؛ چون هرچه مخلوق است محدود است ، پس هر مخلوقی مادی است و اگرچه نفس انسان باشد و روح مجرد مطلق جز خدا نیست .
خلقت ظهور تدريجي تصاعدی ذات حق است . در زمان ومكان ودو به کمال می رود اما هیچوقت به کمال نمی رسد ، چون اگر کامل باشد مخلوق نخواهد بود ، مراحل تکامل از موجودات بیجان آغـاز میشود و به موجودات جاندار میرسد . در مراحل پست که ماده غلبه دارد عالم عالم اضطرار است ، هرچه بالا می رود و عقل غلبه می کند عالم عالم اختیار میشود.
بدی وشر وجود حقیقی ندارد ، بلکه اثر محدودیت عالم خلقت است ، ونتيجه کشمکش میان دو اصل است یکی: اصل اتحاد و عشق که رو به خدا دارد و دیگری ، اصل اختلاف و تنافی که به سوی خود است ، پس هرفردی مکلف است که تسلیم اتحاد شود که خود پرستی اصل شر است ، و آنکه اصل خبر است عشق است.
زیبائی حقیقی ظهور حق است در طبیعت ، و صنعت بشری که مقصود از آن ایجاد زیبایی است جز تقلیدی از صنع الهی چیزی نیست .
اینست نمونه بسیار مختصری از تحقیقات لامنه که شرح آن تفصیل دارد ، اما ضرورت ندارد و این حکیم در فلسفه خود منفرد مانده و کسی از او پیروی نکرده است .