بخش دوم
ویکتور کوزن
یکی دیگر از دانشمندان که در این دوره باید نام ببریم «ویکتور۔ کوزن»[۱] است که در سال ۱۷۹۲ به دنیا آمده، و در ١٨٦٧ در گذشته است . و او در آغاز استاد دانشگاه بود سپس رئیس دانشسرا و عضو شورای عالی فرهنگ شد. آنگاه داخل در طبقه اعیان گردید و به وزارت فرهنگ دولت فرانسه نیز رسید ، و در وزارت خود تعلیمات ابتدائی فرانسه را بر اساسی استوار نمود . مردی متبحر و در نویسندگی و سخنوری نیز زیر دست بود ، در تدریس بیانی شیوا داشت و در دانشجويان تحريك ذوق وشوق فراوان می نمود . به واسطه حسن بیان و تشویق و ترغیبی که می کرد و اعتبارات ومحبوبیتی که دریافت • بازار فلسفه را که از سده هیجدهم به بعد در فرانسه سرد شده بود دوباره گرم کرد ، اما خود فلسفه بدیمی نیاوردیا که روش التقاط را پیش گرفت.
توضیح آنکه ؛ ویکتور کوزن مانند لایبنیتس معتقد بود که حکما آنچه را اثبات کرده اند درست است و آنجا به خطا رفته اند که چیزی را نفی کرده اند، و نیز گمان داشت که در حقایق هر معلومی باید به دست آید آمده است ، وحکمای پیشین گفته اند و کاری که باقیمانده اینست که از گفته های پیشینیان آنچه درست است اختیار کنیم.
به عقیده ویکتور گوزن همه افکار حکمای پیشین را می تـوان به چهار مذهب اصلی در آورد ، یکی مذهب اصحاب تصور[۲] ( یا اصالت عقل) یعنی کسانی که معانی و مفاهیم عقلی را حقیقت و اصل میدانند ، دوم ، مذهب اصحایی حس[۳] که حس را منشأ علم پندارد . سوم، مذهب شك و ترديد[۴] که گمان دارد علم قطعی برای