نباشد، اما مجرد صرف نیز نبوده با حس مناسبتی داشته باشد . این مرحله مرحله دیانت است که تجلی حقیقت را امری زمانی می پندارد، و خلقت و خالق و مخلوق به تصور می آورد ؛ خلقت را نحوی از صنعت وخالق را سانع میداند ، وقیاس به نفس کرده خدا را بنا و پیکر تراش و پیکر نگار ، و اگر ذوقش لطیف تر باشد نواز ندمو نظم کننده میخواند.
در مراحل دیانتی نیز مانند امور دیگر هکل بيانات مفصل دارد که از ورود در آنها باید خودداری کنیم ، هرچند حیف است زیرا اگر به اجمال بگذرانیم چیزی دستگیر نمیشود و تفصیل هم که از گنجایش این کتاب بیرون است. انواع مهم ادیان را از اقسام بت پرستی گرفته به برهمنی ربوداني ، ورب النوع پرستی یونانی و رومی، و کیش زردشتی و موسوی رعیسوی می رسد ، ويكان يكان موضوع تحقیق قرار داده خصوصیات وطبایع آنهارا برمی شمارد، والبته مسیحیت را برتر و کاملتر از همه می پندارد ، راز این امر به عقیده مابا کی نیست چوره اسلام را که هگل درار وارد نشده است ؛ اگر به قشرش نظر کنیم از انواع دیانت است اما اگر به حقیقت رووحش بنگریم منطبق با حکمت می شود که به عقیده هکل آخرين منزل سلوك عقل در مراحل روح مطلق است .
به عقیده هگل عیریت کاملترین ادیان است ، با اینهمه چون دین است در مرحله تصور است ، یعنی عقلی وجود صرف نیست . ر با تخیل مناسبتی دارد و آنکه ما را به مرحلة عقل مجرد رهبریه می کند حکمت است، که معلوم می نماید که عقل مجرد همان ذات مطلق است، وچون انسان به تر: عقل این امر را درک می کند. درحکمت تا يك اندازه عاقل ومعقول اتحاد می یابد .
هگل در تاریخ فلسفه هم کتابی دارد که بسیار قابل توجه است ، و سیر عقل انسان را در رسول په حکمت نام بیان می کند ، و در این کتاب نیز مانند مباحث دیگر مراحل سه گانه را از دست نداده ، حکمت شرقی وحکمت یونانی و حکمت جدید که به عقیده او آلمانی