وجهی از ارعا لی است موجهی از او معلوم است ، و او خود یکسان است ، و در اوفرق نیست و بی تفاوتی است ، (۱) وشخصیت ندارد. و عالم و ماهمه اونی نیست . وهمه مقابله (۱) مدارجمند و اینهمانی (۳) دارند، و وجود مطلق هم این مهم آن است ، با نه اینر نه آن است ، متقابلان چون نمایش میابند عـالم ومعلـوم میشوند ، و دورن خانه و پرون ذات می کردند و به قول عرفای ما وجود مطلق حقیقی بیرنگ است و رنگ متعلق به مدرن فات و عرف ذات است ، و آنها در عالم حنینی ماتنه و تاب جـرمـان الکتریسته می باشند که مادام که پریا . . اقع نشده است، الکتریسته ثبت و نه منفی است . و .. سرد نیست در وجر يك قلب غالب می آید ، درون دات و عالم میشه مو جا تاب دیگر خلیه می یابد ، درون ذات یعنی مسلمی صورت میپذیره ، در جهان ینی طبیعت قطب سمری غالب است ، و در نفی یا روح(٤) قلب على وعقل ماله دارد، واین در واقع همان مذهب اسپینوزا است که تعبیرش تفاوت کرده است . اسپینوزا می گفت : جوهریکی است و ارگاه خاصیت فکر وعقل دارد (نفس یا درح) ، و گاه خاصیت ابعاد داشتن (جم) شلينك می گوید : وجود یا من مطلق یکی است ، وار کا عالم ( من ) میشود ، گاه معلوم (جرمن) به عبارت دیگر روح ر جسم مرده از وجود مطلق صادر می شوند . پس تفاوت عمده فلسفة لينك با فلسفة فيخته اینست که فیت جهان محسوس و برون ذات را بحقیقت میشمارد ، و حقیقت را منحصر به درون ذات می داند ، وشلبنك برای جهان هم حقیقت قائل است . ولیکن شلينك مستقد است که جهان و طبیعت با برون قات با درون ذات یعنی درج . از بـك جنس ريك منشـأ است ، و L'indifférence (1) که متناقضها هم می توان گفت Identité (r) 1
Esprit (1) 1
Les Contradictoires (1)