نوزدهم و بیستم، و این سیاحت خود را برحسب اقتضا به در باب بخش می کنیم در نخستین باب حکمای نیمه اول سده نوزدهم را می شناسانیم که اکثر آنان در نیمه دوم سده هیجدهم به دنیا آمده ، و پرورش یافته اند ، ولیکن آثارشان در سده نوزدهم ظهور کرده یا شناخته شده است . در باب دوم به حکمائی می پردازیم که در نیمه دوم سده نوزدهم به عرصه رسیده اند و دنباله تحقیقات ایشان به سده بیستم نیز کشیده شده است و در پایان سخن حالت کنونی فلسفه را باز نموده و به اجمال معلوم خواهیم کرد که فکر دانشمندان درچه خطوط سیر می نماید. و باز برسبیل مقدمه خاطر نشان می کنیم که : در نیمه اول سده نوزدهم پهلوانان میدان فلسفه آلمانیا نند که همه پیروان «كانت می باشند ولی در عین اینکه بنیاد فلسفه خودرا از كانت مي گيرند ، عقاید مخصوص به خود هم دارند ووارد تحقیق در امر ذات كـه كانت آن را بیرون از دسترس عقل انسان می دانست میشوند . این فیلسوفان بر حسب ظاهر همه باهم مخالفند ، وورود و خروجشان هم در مطالب متفاوت است ، اما در واقع نوع عقایدشان به یکدیگر نزديك است ، وچون درست بشکافیم همه وحدت وجودی هستند و از این جهت در حقیقت مرید اسپینوزا می باشند.
فلسفة فيلسوفان آلمانی را در نیمه اول سده نوزدهم فلسفه رمانتيك[۱] نامیده اند ، که در واقع باید فلسفة شاعرانه ترجمه کرداز آن رو که به خیالات شعری نزديك است و شعوروذوقهدر تأسیس آن دخالت نام داشته است ، و از همین رو با عرفان و تصوف ما هم مناسبت دارد و اتفاقا عمر آن فیلسوفان عصر بزرگترین شعرا و بهترین استادان موسیقی آلمان است.
در این دوره در فرانسه هم فلسفه رونقی داشته است اما در آنجا مذاهب فلسفی متعدد و متشتت بوده ، بعضی به شیوه پیشینیان رفته و برخی به تجدد افتاده اند ، جماعتی مایل به دیانت و روحانیت و گروهی مادی و طبیعی بوده اند ، و به طور کلی در این دوره هم در
- ↑ Romantique