برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۹۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

که راه یقین به وجود چنین مبدائی استدلال عقلی نیست چنان که براهینی که می آورند هیچکدام قاطع روانی نمیشود .

چون در براهین حکما بر اثبات وجود باری نظر دقیق می کنیم می بینیم همه منتهی به سه برهان اصلی میشود.[۱]

یکی برهان وجودی که آنسلم آورده و دکارت و هم مشربان او یعنی اکثر حکمای جزمی و اصحاب عقل همان را به عبارات مختلف پذیرفته اند ، و به طور خلاصه اینست که ما تصور کمال رذات کامل را داریم وذاتی که وجود نداشته باشد کامل نیست . ذات کامل حقیقی ترین ذرانست ، پس چگونه ممکن است وجود نداشته باشد ؛ ولزوم وجود برای ذات کامل مانند لزوم دره است برای کوه ، با لزوم وجودزاویه است برای مثلث ولیعجب است که این استدلالیان توجه نمی کنند که وجوب کمال برای ذات کامل ، پس از آنست که ذات کامل را محقق بدانیم . آری کوه اگر موجود باشد دره لازم او است ، اما اگر کوه نباشد دره هم نخواهد بود و نیز ضرورت وجودزاویه برای مثلث سببه ضرورت وجود مثلث نمیشود به عبارت دیگر تصور درمرا برای کوه واجب می دانیم ، اما وجود کوه از کجا واجب شد ؟ پس همچنین تصدیق می کنیم که تصور وجود برای تصور ذات كامل واجب است ، اما تحقق وجود ذات کامل از کجا واجب است ، این حکم در مقام تمثیل مانند آنست که کسی بگوید من تصور صدپاره زر مسكوك دارم . پس سدهاره زر مسكوك در بغل دارم . البته ممکن است صدپاره زرمسكوك داشته باشی اما بسیار فرق باشد از اندیشه تارسول . همچنین وجود ذات کامل را منکر نیستیم اما تصورش مستلزم وجودش نیست .

برهان دوم برهان جهانی است که همان پی بردن از معلولها به علت نخستین راز ممکنات به واجب است، ولیکن برفرض اینکه این فهم ما درست باشد ، از کجا که آن وجود واجب خدای منظور ما است ؟ ربهه دلیل خدای «وحدت وجودیان» نباشد با مجموع موجودات یعنی جهان


  1. نظر كانت به لایبنیتس ودکارت و پیروان ایشان است رجوع کنید به صفحة همین کتاب .
–۲۳۷–