گشاده رو رخوش مشرب و بامهر ومحبت بود ، در دوستی وفادار و با مردم نیکوکار . وقتی به دوستان خود می گفت ،ازمرگ باك ندارم و اگر به من خبر بدهند که امشب میمیری خواهم گفت ، فرمـان خدا راست ، اما خدا نکند کسی به من بگوید ، يك تن به سبب تو روز کارش تلخ شده است.
نظر به این احوال ومقامات علمی و آثاری که از ارظاهـرشد طرف مهر واحترام خاص وعام گردید . و دولتیان هم به او مهربان بودند . غبار کدورتی که به خاطر او رسید این بود که در سلطنت ر فردريك كيليوم ، دوم پادشاه پروس ، در نتیجه رساله ای که به نام « دین در حدود عقل » نوشته بود مورد سرزنش گردید ، وحتی از او التزام گرفتند که دیگر در امور دینی چیز ننویسد ، امـا كانت پس از روزگار و فردريك كيليوم ، خـود را از این التزام آزاد دانست ، وموافق عقاید خویش سخن گفت ، ودیگر متعرض او نشدند. هشت سال پیش از مرگ قوای دماغیش سست شد ، و از کار بازماند و در سال ۱۸۰٤ درگذشت همشهریانش همه در مرگ او سوگواری و نمودند و این عبارت را که در پایان یکی از کتابهایش نوشته است بر مزار او کتیبه کردند «دو چیز روح را به اعجاب می آورد و هرچه اندیشه و تأمل بیش کنی اعجاب و احترام نسبت به آن دوچیز همواره تازه و افزون می شود، یکی آسمان ستاره که بالای سرما جا دارد ، دیگر قانون اخلاقی که در دل ما نهاده شده است.»
كانت از کسانی بوده است که از دانشجوئی جز دریافت حقیقت منظوری نداشته و از خود نمائی و شهرت طلبی و کسب جـاه و مال یکسره دور بوده است ، و جز آنچه حقیقت میدانسته نمي گفته و نمی نوشته است .
نوشته هایش غالبا پیچیده و دشوار است ، در مطالب غور بسیار می کرد ، اما نوشتن را به شتاب انجام میداد . فلسفه اش در روز کار خود او در سراسر خاك آلمان قبول عامه یافت و به زودی به کشور های دیگر نیز تجاوز کرد . جوانان آلمانی در زمان او کنیکسبرگ
را کعبه حکمت دانستند ، و به آنجا ازدحام کردند ، و به کانت مانند