برای انسان چگونه دست می دهد و آن قسمت مهمی از روانشناس کندياك مذهب اهل حس را به کمال رسانید ، واز لاك هم پیشتر رفت ، زیرا که لاك پس از آن که تصورات فطری را نفی نمود . برای علم در مبدا قائل شد، یکی حس و دیگر تعقل ولي كندياك مبدأ عام را منحصر به حس دانست ، وجميع اعمال عقلی و نفسی را هم به تبدلات احساسات بیان کرد .
پیش از آنکه رأی كندياك را درباره احساسات بیان کنیم؛ باید خاطر نشان نمائیم ، که آن حکیم حسی هست اما مادی نیست چون هر کس مادی است البته حسی هم هست ، اما هر کس حسی است لازم نیست مادی باشد.. مادی آنست که به وجود چیزی جزماديات واجسام قائل نیست و حس و ادراك و تعقل را هم خاصیت ماده میداند ، ولیکن كندياك ماده را قادر برادراك نمي پندارد و به وجود نفس مجردی که ادراك خاصیت او است قائل است ، جزاینکه ادراك وارادت نفس را همه به حس منتهی می کند به شرحی که بیان خواهیم کرد و در این بیان تنها نظر به کتاب و احساسات ، خواهیم داشت زیرا که فلسفة كندياك در آن کتاب به کمال رسیده و به بهترین وجهی بیان شده است.
ادعای كندياك اينست که همه حواس باهم برابرند ، یعنی هريك از حواس را که به تنهایی بگیریم و فرض کنیم ، انسان هیچ حس دیگری نداشته باشد همه قومها و اموری که به نفی نسبت می دهیم در او ظاهر میشود و ضمیمه شدن حواس دیگر فقط مایه قوت و کمال آن ادراکات می گردد و برای اثبات این مدعی می گوید : يك مجسمه فرض می کنیم که پیکرش پیکر انسانی باشد ، اما هیچگاه حرکت نکرده ، وهمواره به جای خود بوده . رسرا پای او را حجـابی پوشانیده باشد . که از عالم خارج هیچ چیز به او نرسیده و هیچ چیز درك نكرده است آنگاه حجاب را از روی بینی او برمیداریم تا شامه اش به کار افتد ، در این صورت ادراك او منحصر به دریافت بوها خواهد بود ، در حالی که از شکل و اندازه وصورت رنگ اشیاء