پرش به محتوا

برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۲۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

فلسفی رادبی بود، ومخصوصا به ادبیات فرانسه اعتقاد تام داشت، از این رو چندین بار ولتر را به دربار دعوت کرد. سرانجام ولتر این دعوت را پذیرفته به برلن رفت ، و نزديك درسال مهمان آن پادشاه بود ، ولیکن خلق وخوی میزبان ومیهمان با هم سازش نداشت ، با یکدیگر مشاجرات کردند و عاقبت ازهم جدا شدند، وولتر به فرانسه رهسپار شد، ولی ماندن در پاریس را مناسب حال خود ندیده و به «زنو»[۱] رفت ودريك فرسخی آن شهر ملکی به دست آورد که به نام «فرنه»[۲] معروف است، و نزديك به بيست سال آخر همر را آنجا به سر برد و از این رو او را « پیرفرنه»[۳] می گفتند . آنجا هم دائما مشغول تأليف و تصنیف و نوشت وخواند بافضلا و بزرگان و دوستان در هر شهر وهر کشور بود، و مردمان بـزرك نامي اروپا به زیارتش می رفتند ، و از مصاحبتش بهره مند میشدند . سرانجام در سال ۱۷۷۸ پس از بیست و هشت سال دوری از پاریس به آن پایتخت رفت ، وجون شهرتش عالم گیر شده بود مردم پاریس از خارجی و فرانسوی ازار تجلیلها کردند، و تشریفات فراهم آوردند ، ولیکن سنش به هشتاد و چهار رسیده بود، و نزديك به چهارماه پس از ورود به پاریس زندگانی را بدرود گفت.

آثار ولتريك كتابخانه است، مقدار زیادی از آن شعر و تئاتر است که مورد توجه ما در این کتاب نمی باشد همین قدر گوئیم: این آثار از اشعار درجه اول ادبیات فرانسه نیست، ولیکن از بسیاری جهات قابل اعتنا است . قسمتی دیگر از آثار او داستانهایی است که به نثر نوشته است، و آنها در جنس خود شاهکار است . و همه برای منظـور فلسفی یا اجتماعی و انتقادی نوشته شده است . قسمت مهم دیگر کتابهای ار تاریخ است که برای تاریخ نویسی را نشاء سرمشق است . رشامل نکات و دقایق لطیف نیز هست ، رولتر از مورخانی است که تاریخ نویسی بـه سبك جديدرا آموخته است. بالاخره نوشته های فلسفی او است که متعدد


  1. Geneve
  2. Ferney
  3. Patriarche de Ferney
–۱۶۸–