است تقسیم پذیر است ؟
در اثبات صانع برهان انی می آورند ؛ که وجـود عـالم خلقت دلیل بر وجود خالق است ، و لیکن این قیاس درست نیست ، زیرا که جهان به این عظمت راقیاس بـه مصنوعات ناچیز انسان می کنند و به خالق منزلت کار گران بشری می دهند . برهان لمی هم که ضرورت وجود واجب را می رساند مقنع نیست. از کجا که وجود واجب ضرور باشد ؛ واگرهم ضرورت داشته باشد ، از کجا که خود ماده وجـودش واجب تباشد ؟
در باب حکمت بالغه هم می توان تشكيك كرده که آیا خـداونـد عاجز بود که عالمی خلق کند که در اوشر و بدی نباشد ؛ ونکته لطيف این است که همین وجود شر و بدی که می تواند مایه تشكيك وجـود حکمت بالغه باشد . در نزد عامه مایه اعتقاد وجود قادر مطلق است. برای اینکه مردم پناه گاهی میخواهند که ایشان را از آسیب شر و جدی محفوظ بدارد.
در علم اخلاق به عقیله هیوم اساس همان است که انسان جویای خوشی است ، و باید باشد و برای خوش بودن باید کار پسندیده بکند و سود خود را در سود دیگران بداند . میزان پسندیده و ناپسند بودن کار هم همان تصدیق و تكذيب عموم است ، واینکه گفته اند : نیکی و بدی در نزد مردم مختلف است . وميزان ندارد ، در اصول عقاید و حقایق نیست . راستگوئی و دلاوری و جوان مردی و آزادگی پیش همه اقوام وقبايل پسندیده است ، آنچه در نزد قومي پسنديده و نزد طایفه ای دیگر نا پسند است ؛ اوضاع و امور قراردادی است که حسن و نبح وصلاح وفساد آنها بسته به کیفیات ومقتضيات زمان و مکان است .
***
برای اینکه از درازی سخن پرهیز کنیم ، تحقیقات هیوم را بیش از این تفصیل نمی دهیم هر چند در خور تفصیل است . خلاصه مطلب این است که هیوم را می توان گفت ، فيلسوف