باب معانی فطری با او مخالف شد و کتاب معتبر او که پیش نام بردیم یعنی «تحقیق در عقل انسان» از اینرو نگاشته شده، و آن نخستین کتابی است که در چگونگی علم انسان به تفصیل وارد گردیده، و مبدأ شده است برای بحث طولانی که حکمای اروپا در این باب نمودهاند، و در واقع لاک از مؤسسان روانشناسی علمی میباشد. اینک خلاصه و اصول مطالب آن کتاب را به دست میدهیم.
***
به عقیدهٔ لاک معلومات یعنی تصورات ذهنی انسان فطری نیست، چه، اگر فطری بود در ذهن همواره حاضر میبود، مگر اینکه قبول کنیم که معلومات فطری است، اما انسان از آنها آگاه نیست و این سخنی است بی معنی و تناقض دارد.
و نیز اگر معلومات انسان فطری بود؛ همه کس آنها را میداشت و حاجت به تحصیل نبود، و حال آنکه آشکار است که هیچکس نیاموخته دارای معلوماتی نمیشود، و میدانیم که کودکان و وحشیان و عامیان بسیاری از معلومات را ندارند، و اگر درست تأمل کنیم درمییابیم که معلومات انسان مکتسب و نتیجهٔ تجربه است، جز اینکه بسیاری از آنها را شخص از کودکی کسب میکند، و به این واسطه چنین مینماید که از آغاز زندگانی آن معلومات را دارد، و حال آنکه از آغاز زندگی بنای کسب معلومات را میگذارد و همه را به تدریج در مییابد.
اینکه میگویند، بعضی معانی هست که همهٔ مردمان آنها را تصدیق دارند، و این دلیل بر فطری بودن آنها است، اشتباه است، چون مسلم نیست که آن معانی را همه کس تصدیق داشته باشد و بر فرض که چنین باشد دلیل بر فطری بودن آنها نمیشود، و میتوان گفت، آن معانی را همه از یکدیگر کسب میکنند.
بعضی مفهوم ها را هم که ادعا کردهاند فطری هستند، یا ممکن است چنین به نظر آیند لاک برمیشمارد و تحقیق میکند که فطری نیستند مثلا: مفهوم تساوی (اینهمانی) و یگانگی و جزء و کل و جوهر و خدا و پرستش و مانند آنها، چنانکه در باب مفهوم خدا میگوید: بسیاری از اقوام هستند که هیچ تصوری از خدا ندارند، بلکه در زبان