است این برهان را اروپائیان «برهان جهانی»[۱] نام نهادهاند، چون از وجود جهان پی به وجود آفریدگار برده میشود.
از این گذشته نظام عالم محتاج است به اینکه وجودی با علم و قدرت و کمال نامتناهی این نظام را برقرار کرده باشد، و احتیاج به چنین وجودی در فلسفهٔ لایبنیتس بیشتر محسوس میشود، از آنرو که او قاعدهٔ همسازی پیشین را پیش کشیده که حدوث جمیع وقایع جهان را به آن منتسب نموده است و این همسازی که نظامی شگرف است، جز به وجود ناظمی متصور نمیشود، و چون قاعدهٔ همسازی پیشین متضمن تصدیق بر علت غائی میباشد این برهان را اروپائیان از نوع برهان «علت غائی»[۲] خواندهاند.
برهان دیگر مبنی بر وجود حقایق ثابت جاوید است در ذهن انسان از قبیل: اصل لزوم علت موجبه، و امتناع تناقض، و مانند آنها باین معنی که این حقایق در نفوس ما وجودشان ذهنی است، ولیکن مسلم است که ذهن ما منشأ آنها نیست و باید ناشی از حقیقتی تام و تمام باشند، که آن علم خداوند است این برهانها که ذکر شد همه برهان «انی» بود.
برهان دیگر که «لمی» است همان برهان وجودی آنسلم است که دکارت نیز آن را تجدید نموده، و حاصل آن اینست: که همین که ما تصور ذات کامل را داریم، دلیل است براینکه او وجود دارد، و لایبنیتس این برهان را تکمیل میکند باینکه تصور ذات کامل و نامحدود مانع عقلی ندارد، یعنی متضمن تناقض نیست، پس البته موجود است. توضیح آنکه از سخن لایبنیتس چنین برمیآید که معتقد است به اینکه هر ذاتی به تصور آید و وجودش ممتنع عقلی نباشد به تناسب حقیقت و کمالی که در او هست اقتضای وجود دارد؛ تا آنجا که ذات کامل اقتضای وجودش چنان تمام است که وجودش واجب است. به این