برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۲۷۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

برای علم خود حجت می‌شماریم، و از دیگران تقلیدهای بیجا و بی‌مورد می‌کنیم.

تمایلات هم در طبع انسان مهر و کین ایجاد می‌کند، و مهر و کین حجاب فهم می‌شود و آن را مشوب می‌سازد، و نمی‌گذارد حقیقت امور را به درستی دریابد.

نفسانیات از تمایلات هم قویتر و تأثیرشان از آنها شدیدتر است، و بیشتر انسان را به خطا می‌اندازند.

خود قوهٔ فهم نیز به واسطهٔ محدود بودنش امور را برانسان مشتبه می‌سازد، و مخصوصاً غفلت انسان از محدود بودن فهم خود و گمانش بر اینکه می‌تواند به علم خویش بر امور عالم احاطه بیابد، او را به طمع می‌اندازد و گمراه می‌کند.

پس از آن که موجبات مختلف خطا و گمراهی را در ضمن پنج باب به تفصیل شرح داد، در باب آخر روش درک حقیقت را بیان می‌کند و اینکه از حواس و قوهٔ تخیل و تمایلات و نفسانیات چه استفاده‌ها می‌توان کرد، و شش قاعده برای جستجوی حقیقت به دست می‌دهد که آنها هم از دکارت اقتباس شده. و خلاصه‌اش اینست: که طرح مسئله را باید روشن نمود و اگر بیواسطه حل شدنی نباشد، وسایط مشترک را باید به درستی به دست آورد و حشو و زواید را باید کنار گذاشت، و مطالب را باید خلاصه و مرتب کرد، و ترکیباتی که از معلومات ساخته می‌شود باید محل تأمل قرار داد و به یکدیگر سنجید و چیزهای بیفایده را حذف نمود.

مالبرانش در ریاضیات و طبیعیات تحقیقات تازه ندارد و به آن چه از دکارت دریافته اکتفا کرده است، ولیکن برخلاف دکارت در مابعدالطبیعه به تفصیل وارد شده، اصول تعلیمات دکارت را در آن مبحث اختیار نموده، ولیکن در بعضی مسائل با او مخالفت کرده و از خود نیز رأیها اظهار نموده، که بعضی از صاحبنظران دیگر خاصه عرفا و اشراقیان نیز نظیر آن تحقیقات را داشته‌اند، ولیکن مالبرانش به صراحت بیان کرده و به نحو مخصوص آنها را موجه ساخته است.

پاسکال که پیش از این به اختصار او را معرفی کرده‌ایم، بر دکارت

–۲۱–