شد که تنها نگران زمان حال نباید بود، و سزاوار است که آنچه اندک سودی برای حاضرین دارد فدای کارهائی بکنیم که نفع بزرگتری به اخلاق ما برساند، و نیز پنهان نمیکنم که آنچه من تاکنون درک کردهام؛ نسبت بآنچه برای من مجهول مانده، تقریباً هیچ است. ولی از درک آن مأیوس نیستم، زیرا کسانی که در علوم کشف حقایق میکنند مانند اشخاصی هستند که به جمع مال آغاز مینمایند، که چون فقیرند بدست آوردن مالی اندک برایشان بسیار دشوارتر است از تحصیل اموال فراوان برای توانگران، همچنین میتوان آنان را تشبیه کرد بفرماندهان لشگر که برحسب عادت هرچه فیروزی بیشتر مییابند، بر قوای ایشان افزوده میشود، و سرداری که شکست خورده است اگر خودداری کند و لشگر را جمعآوری نماید، بیشتر کاردانی و هنر دارد تا فرماندهی که هنگام فیروزی شهرها و کشورها مسخر مینماید، و براستی که سعی در رفع مشکلات و شبهاتی که مانع از معرفت حقیقت است، مانند کارزار است، و چون شخص در امری که فیالجمله مهم و کلی باشد عقیدهٔ غلط پیدا کند. در واقع شکست خورده، و پس از آن بسیار چالاکی باید تا باز بحالت سابق باز آید، و اگر اصول و مبانی درست و استوار در دست میداشت، بسی بیشتر پیشرفت حاصل مینمود. اما من اگر پیش از این حقایقی در علوم کشف کردهام (و امیدوارم مندرجات این کتاب[۱] معلوم کند که چنین است) میتوانم گفت: آن در نتیجهٔ فیروزی بر پنج یا شش فقره مشکلات عمده است که آنها را بمنزلهٔ فتوحات کلی میدانم که اقبال نصیب من نموده است، و بلکه باک ندارم و میگویم که بیش از دو سه فتح دیگر مانند آنها حاجت ندارم تا کاملا بمراد خود برسم[۲] و برحسب ترتیب طبیعی از عمر من آن قدر نگذشته که
برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۲۴۵
ظاهر