مطمئن ثابت کنم؛ نه با حدسیات ضعیف، پی، همواره از هر قضیه هرچند مشتبه و مشکوک مینمود سود قطعی میبردم، اگر همه این بود که بدانم. هیچ معلوم یقینی از آن حاصل نمیشود. و همچنان که مردم چون خانهٔ کهنه را کوبیدند. مصالح آن را برای ساختن خانهٔ نو به کار میبرند، منهم در ضمن ویران ساختن عقاید بیبنیاد خویش، مشاهداتی نموده و تجربههای چند میکردم که به آن واسطه بعدها میتوانستم عقاید درستتر اتخاذ کنم، و نیز در روشی که پیشنهاد خود ساخته بودم، همواره قدم میزدم، زیرا علاوه بر آن که میکوشیدم کلیهٔ افکار خویش را بر وفق قواعد آن روش اداره کنم. گاه گاه ساعتی چند ذخیره و بالاختصاص مصروف مینمودم به عمل کردن در آن روش، در مشکلات ریاضی یا غوامض دیگر که میتوانستم یک اندازه نظیر مشکلات ریاضی قرار دهم، به این وسیله که آنها را از همهٔ اصول علوم دیگر که به درستی استوار نمییافتم[۱] جداسازم، چنان که بیان آن را در این کتاب در موارد چند[۲] ملاحظه خواهند نمود. پس به این روش ظاهراً مانند کسانی روزگار میگذراندم که جز آرام و بیآزار زندگی کردن کاری نداشته، در پی جدا ساختن لذایذ از قبایح میباشند، و برای برخورداری از اوقات فراغت و پرهیز از دلتنگی، هرگونه تفریح نجیب را به کار میدارند، ولیکن در همان حال از دنبال کردن مقصود باز نمیایستادم، و شاید که در کسب معرفت حقیقت از این راه بیشتر استفاده میکردم، تا این که تنها بخواندن کتب و معاشرت فضلا اکتفا کنم[۳].
اما این نه سال گذشت، و هنوز دربارهٔ مشکلاتی که بر حسب عادت