میان فضلا بحث میشود اتخاذ رائی نکرده، و به جستن مبانی حکمتی که از فلسفهٔ متداولی[۱] به یقین نزدیکتر باشد وارد نشده بودم، و چون میدیدم بسیاری از مردمان بلند قدر سابقاً به این کار دست برده، و کامیاب نگردیدهاند[۲] آن را چنان دشوار میانگاشتم که شاید جرأت به اقدام نمیکردم ولیکن دیدم بر سر زبانها افتاده که من به مقصود راه یافتهام، و نمیدانم منشاء این آوازه چه بود، اما اگر سخنان خودم در این باب تأثیری داشته و مایهٔ این فرض شده باشد، از آن نیست که داعیهٔ علم داشتم؛ بلکه جز این نبوده است که در آنچه نادان بودم بیش از کسانی که تحصیل اجمالی کردهاند صادقانه به نادانی خویش اقرار میکردم، و دلایل خود را بر مشکوک دانستن بسیاری از چیزها که مردم دیگر یقین میدانند اظهار مینمودم، اما چون آن اندازه بزرگ منش بودم که نمیخواستم جز آنچه هستم در بارهٔ من گمان برند، بر آن شدم که بهر وسیله بکوشم، تا آوازه و نامی را که دریافتهام سزاوار شوم. پس این آرزو درست هشت سال پیش مرا از همهٔ اماکنی که در آنجا دوست و آشنا داشتم دور ساخت، و اینجا منزوی گردانید؛ در کشوری[۳] که طول مدت جنگ[۴] سامانی در آن فراهم کرده، که گویا تنها مرادش از لشگرداری آنست که مردمان در کمال آسودگی از ثمرات امنیت برهمند باشند[۵]. و در میان گروهی انبوه که اهل سعی و عملاند و توجه ایشان به کارهای خویش، از کنجکاوی به امور دیگران بیش است، و من در اینجا از هیچیک از لوازم آسایش که در شهرهای پر رفت و آمد فراهم است، کمی ندارم.
- ↑ مقصود حکمت اسکولاستیک است که آن زمان رائج و اساس معارف اروپا بود.
- ↑ مقصود فرنسیس بیکن و بعضی از دانشمندان مائهٔ شانزدهم میباشد (به صفحهٔ ۱۰۸ رجوع کنید)
- ↑ مملکت هلاند.
- ↑ جنگ هلاندیها با اسپانیا برای تحصیل آزادی و استقلال
- ↑ نظر به اینکه لشگرداری ممالک دیگر برای جنگ و جدال بود، نه برای حفظ انتظام و امنیت.