زینوناست و این شیوه را «زینون»[۱] شاگرد او بکمال رسانیده و احتجاجات جدلی او معروف است، از جمله برای اثبات اینکه حرکت حقیقت ندارد و خلاف عقل است میگوید اگر حرکت واقعیت داشته باشد انتقال ازین نقطه است به نقطهٔ دیگر، پس هرگاه میان آن دو نقطه خطی فرض کنیم البته میتوان آن را نیمه کرد و آن نیمه را میتوان نصف نمود، و همچنین در این تنصیف هرقدر پیش برویم باز آن قسمتی که باقی میماند میتوان نصف کرد، و نهایت ندارد، پس آن خط اجزاء بیشمار دارد و جسم متحرک از همهٔ آن اجزاء باید گذر کند، و گذر کردن از اجزای بیشمار مدت نامتناهی لازم دارد، بنابراین آن جسم هیچگاه به نقطهٔ مقصد نمیرسد پس عقلا ثابت شد که حرکت باطل است، و این استدلال را به این ترتیب نیز بیان کرده است که اخیلس[۲] که چابک ترین مردم است، هرگاه در دنبال سنگپشت که یکی از کندروترین جانوران است برود، به قاعدهٔ عقلی هرگز نباید به او برسد، زیرا در مدتی که اخیلس مقداری را طی نموده، سنگ پشت مسافتی نیز پیموده است، و اخیلس باید آن هسافت را هم بپیماید.
اما آنچه در ظاهر دیده میشود خلاف اینست، و چون این کیفیت به حکم عقل ضروری است، پس ناچار باید بگوئیم آنچه در ظاهر دیده میشود حقیت ندارد و حرکت باطل است و نیز میگوید هرگاه تیری از کمان پرتاب میکنیم بر حسب ظاهر روان میشود اما در واقع ساکن است، زیرا در هر آن که آنرا به نظر گیریم قسمتی از فضا یا مکان را شاغل است و شاغل بودن مکان جز سکون چیزی نیست، و در آن نمیتوان تیر را غیر شاغل مکان فرض کرد، پس هیچگاه نمیتوان آنرا در حرکت دانست. کسینوفانوس و برمانیدس و زنون و اتباع ایشان را اروپائیان حکمای
«الئات»[۳] میگویند چه از مهاجرین یونانی الیا که در جنوب ایطالیا