انگلیسی به دست آید.
مقام و اهمیت بیکن حاصل کلام آنکه: بیکن یکی از مهمترین اشخاصی است که اروپائیان را وارد تجدید علم و حکمت کرده است. هرچند بعضی از معاصران او (مانند گالیله) بلکه چند نفر پیش از او (مانند رجر بیکن و اکام و لئوناردو وینچی) نیز به این خط افتاده، و نتائجی هم گرفته بودند. اما فرانسیس بیکن روش تازه را روشن نموده و قواعد و اصول آن را به دست داده است. اهل فضل را از خشکی و جمود و تقید به کتابها و تعلیمات قدیم بیرون آورده، و علم و حکمت را از حوزهٔ دیانت مسیح بیرون کرده و مستقل ساخته و گفتههای پیشینیان را از حجت انداخته است. اگرچه نسبت به ارسطو و افلاطون با وجود کمال اعجاب و اعترافی که به بلندی مقام ایشان دارد؛ یک اندازه بیانصافی و زیاده روی کرده است. ولیکن این تفریط برای اصلاح افراطی که آن روزها از پیروی قدما میکردهاند شاید لازم بوده است. در هر حال طالبان علم را متوجه عیبها و نقصهای کارشان نموده و ترغیب و تشجیع کرده که در راه تأسیس علم و معرفت با پای خود گام بردارند، و بعصای دیگری تکیه نکنند. ضمناً اهمیت تأثیر علم را در زندگانی انسان معلوم ساخته، و کشفیات و اختراعات جدید را پیشبینی کرده است. از این رو هر چند فرنسیس بیکن خود در علوم و صنایع کشف و اختراعی ندارد؛ او را یکی از بنیاد کنندگان علوم جدید که مبنی بر تجربه و مشاهده است میدانند. و با آنکه مذهب فلسفی تأسیس ننموده، بانی فلسفهٔ «تحققی»[۱] میخوانند.
- ↑ فلسفهٔ تحققی اصطلاحی است که برای Philosophie positive به نظر ما رسیده است، یعنی: فلسفه مبنی بر امور محقق، و آن فلسفه در مائهٔ نوزدهم تأسیس شده، ولیکن میتوان گفت: مؤسسان آن پیرو روش بیکن بودهاند.