توانستیم به احکام کلیهٔ نهائی هم میپردازیم.
در موقعی که مشغول تجربه هستیم به حافظه نباید اعتماد کنیم، و نتایج مشاهدات خود را باید به کاغذ بسپاریم، و ضبط و ثبت نمائیم، و به ترتیب و تسلسل درآوریم، و چون موادی که جمعآوری میشود بسیار و پراکنده خواهد بود، برای آنها باید جدولها تنظیم کنیم.
جدولهای «تنظیمی»[۱] عبارتند از: جدول «حضور»[۲] و جدول «غیاب»[۳] و جدول «درجات و مقایسه»[۴].
جدول حضور یعنی: جدولی که در آن کلیهٔ مواردی را ثبت میکنیم که طبع منظور، موجود و حاضر است، و در جدول غیاب مواردی را ثبت خواهیم کرد که طبع منظور، غایب و مفقود باشد. جدول درجات آنست که: در آن کمیت، یعنی افزایش و کاهش طبع منظور را ثبت نمائیم.
پس از آنکه این جدولها به مشاهده و تجربهٔ دقیق گوناگون با استقصای کامل تنظیم شد، از آن رو به استقراء میپردازیم، یعنی از مواد جزء که جمعآوری کردهایم؛ قاعده و دستور[۵] یعنی احکام کلی در میآوریم، و چنان که گفتیم البته در استقراء دقت و تأمل تمام بکار میبریم، مواد را بسیار زیر و رو میکنیم، و مورد رد و قبول و اثبات قرار میدهیم آنچه را که به راستی قابل استفاده است[۶] میگیریم، و باقی را دور میاندازیم. شتاب و بلند پروازی نمیکنیم تا سرانجام احکام کلی جامع و مانع به دست بیاوریم و «سورت» یعنی شرایط لازم ایجاد طبع یا طبایعی را در جسم خاصی معلوم سازیم.
چنانکه پیش از این گفتهایم: کتاب احیاءالعلوم بیکن ناقص مانده، و حتی ارغنون جدید که یک جزء آن کتاب میباشد نیز به انجام نرسیده، ولیکن همین ناقص گنجینهای از نکات و دقایق است که در مسطورات فوق نمونهٔ بسیار مختصری از آن آوردیم؛ تا اصول تعلیمات فیلسوف