برگه:SargozashteKandouha.pdf/۲۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

هم آفتاب می‌خواست دست از کار بکشد و گل‌ها هم کم کم سردشان می‌شد و چرتشان می‌گرفت زنبور‌ها سیر و پرو بعضی وقت‌ها تلوتلوخوران بال می‌کشیدند و بر می‌گشتند به شهر. و می‌آمدند سراغ خانه‌های ششگوشی که محل کار هر کدامشان بود؛ و قرار بود تا اول سرما از عسل پرشان کنند. و تا صبح فردا همین جور با شیره و عطر گل‌ها ور می‌رفتند. اول گرمش می‌کردند، بعد بهش مایه میزدند، بعد ساعت‌ها ورز بهش می‌دادند و زیر و رو و کم و زیادش می‌کردند تا می‌شد عسل؛ و یك خانه ششگوشه را باهاش پر می‌کردند. درش را هم موم می‌گرفتند که نریزد و کارشان که تمام می‌شد دیگر آفتاب هم‌زده بود آن‌ها هم دست و پاهاشانرا، مخصوصاً شاخکهاشان را با آب دهنشان می‌شستند و بالهاشان را اطو میزدند و اگر کارشان زودتر تمام شده بود به انتظار در آمدن آفتاب چرتی میزدند و بعد پا می‌شدند و می‌رفتند سراغ جیره روزشان و ته‌بندی می‌کردند و باز راه می‌افتادند و می‌رفتند صحرا و همین جور مثل روز پیش.

اما عمله بنا‌ها کارشان این بود که بایك جور مخصوصی از شیره گل‌ها هی موم بسازند و لگد کنند و خشت بزنند و بدهنددست معمار باشی‌ها. و آن‌ها هم، از طاق شهر گرفته تا پایین یکی یکی خانه‌های ششگوشه را بسازند وزیر هم بچسبانند تا برسند کف شهر و این محله که تمام شد بروند سراغ محله بعدی تقسیم‌بندی شهر و نقشه کشی هم به عهده معمار باشی‌ها بود. یعنی باید معین کنند کدام محله برای پیر‌ها کدام برای جوان‌ها کدام برای انبار آذوقه و کدام برای نگهداری تخم‌ها یا پهنی کوچه‌ها آنقدر کلفتی دیوار‌ها آنقدر، و ازین جور کار‌ها تعیین جا و مکان خانه شاباجی خانم هم با

معمار باشی‌ها بود که حتماً مرکز شهر باشد و محفوظ و خشك باشد.

۲۶