بزحمت زیاد تابوت رﺍ حمل کردند و در ﺍطاق خوﺍب خود که مجاور تاﻻر بزرگ بود گذﺍشتند.
با دقت و ﺍحتیاط زیاد تختهسنگ در تابوت رﺍ بردﺍشتند گوشهٔ تابوت، کالبد مومیائی مرد بلندباﻻئی دیده میشد که چنباتمه نشسته و زﺍنوهایش رﺍ بغل زده بود. سرش رﺍ پائین گرفته و خود فوﻻدین بسر دﺍشت که دو رشته مروﺍرید رویش بسته شده بود. لباس زربفت گرﺍنبهائی بهتنش و یک گردنبند جوﺍهرنشان روی سینهﺍش و قدﺍرهﺍی بکمرش بود. اما تمام لباس ﺍندوده به روغن مخصوصی بود و پارچهٔ شفاف نازکی روی سرش ﺍفتاده بود.
وارنر با احتیاط هرچه تمامتر، پارچه نازک روی مومیائی را پس زد. گوشهٔ حریری که جلو دهن مومیائی واقع شده بود جویده و مثل اینکه ﺁلوده بخون خشک شده بود. گوشت صورت باستخوﺍن چسبیده بود و چشمهایش بحالت وحشتﺍنگیز میدرخشید. وﺍرنر ملتفت شد دید یک لوله فلزی مانند دعا که بحلقهٔ سیمی وصل شده بود روی سینهٔ مومیائی بحالت موقت آویخته بود. دکتر وﺍرنر لوله رﺍ ﺍز سیم جدﺍ کرد، همینکه باز نمود دو ورق کاغذ پوستی ﺍز میانش بیرون ﺁورد. که روی یکی ﺍز ﺁنها بخط پهلوی نوشته شده بود و روی دیگری که کوچکتر بود خطوط هندسی و علاماتی نقش شده بود. وﺍرنر وظیفهٔ خودش میدﺍنست که قبل ﺍز جستجو و کاوش بیشتری در ﺍشیاﺀ تابوت ورقه رﺍ بخوﺍند.
***************