برگه:Rvznamh vghaye atfaghyh-shmarh hay 1 ta 35.pdf/۹۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
نُمرهٔ ۱۵

چند سال پیش ازین در هندوستان طایفهٔ بودند که آنها را تگ مینامیدند و یک قانون مذهب آنها آدم قربانی نموُدن بوُد بحرمت بُت خودشان این اشخاص مُدّتی پَنهان بوُدند و مردُم زیاد کشته میشدند و خلق کمان میکردند که مثل جاهای دیکر که دُزدان در سر راهها مردم را می‌کُشند این اشخاص را هم در اینجا دُزدان می‌کشند بودن این مذهب معلوم بود امّا نمیدانستند که اشخاص کدام‌اند و بذهنشان چیست و بعضی از نویسندکان آنجا چنان میدانستند که این تکها که این اعتقاد را دارند که آدم قربانی میکُنند از بقیّه ملاحدّه که مریدهای حسن سبّاح بودند میباشند امّا کویا مناسبت بآن طایفه نداشته باشند چند سال پیش ازین یک صاحب‌منصب انکلیس درین خُصوص تحقیق تمام کرده و حال چنان کرده‌اند که در هند اکر هم ازین طایفه مانده باشند بسیار کم خواهند بوُد قاعدهٔ ادم کشتن این اشخاص چنین بوده است که به سیّاحی که در راهها تنها میرفته رفیق میشده‌اند تا بجائیکه میان جنکل و خلوت بوده میرسیده‌اند ناکاه طناب کوچک که همیشه در دستار خود پنهان داشته‌اند بکردن آن سیّاح انداخته و او را می‌کُشته‌اند در میان خودشان زبان علیحده داشته‌اند و اشارهٔ هم در میانشان نشان بوده است که بآن همدیکر را می‌شناختند و بعد از تحقیق معلوم شد که بسیاری از سربازها که از برای مدّتی مرخّص خانه می‌شدند که تنها راه میرفته‌اند و از آنها دیکر خبری نشده بچنک این تکها افتاده و کُشته شده بوُده‌اند کذران این طایفه از غارت مردمانی که می‌کشته‌اند بوده و چنان هم‌عهد و هم‌دسته بوده‌اند که تا سالهای سال عملشان مخفی بوده است و چندان بدست دیوانیان نیفتاده بوُده‌اند تا این صاحب‌منصب انکلیس که درین خصوص بدقت تحقیق میکرد چند نفر آورده و بدادن پول زیاد آنها را تطمیع کرده همراهان خود را بروز دادند و دولت انکلیس بسیاری ازین اشخاص کرفته و کشته‌اند و درین تحقیقات از چیزهائیکه بُرُوز کرده و غرابت داشت یکی این بود که یکرُوز ده دوازده نفر ازین تکها کرفته بودند و معلوم بود که از طایفه تک بوده‌اند و در میان آنها ادم بوُد که صد نفر کشته بود و بعضی هم تا دویست نفر کشته بودند و بعضی هم تازه داخل این مذهب شده و هنوز دو سه نفر بیشتر نکشته بودند و غیرت اشخاصی را که در میان خودشان بزرک کرده بودند بسیار می‌کشیدند با اینکه به کشته شدن خودشان یقین کرده بودند باز مَهْما امکن کوشش میکردند که بزرکشان بدست نیاید و کشته نشود مرد پیری در میان آنها بود که کسیکه مُعرّفی و نمایندکی آنها را میکرد قسم میخورد که پیره‌مرد بزرک این تکهاست و بسیار هم آدم کشته است امّا خودشان میکفتند که ما این پیره‌مرد را هیچ نمی‌شناسیم سیّاحی بود در میان جنکل میخواستیم او را قربان نموده بکشیم وقتیه کزمهای دولت انکلیس آمدند همهٔ ماها را کرفته آوردندو چونکه درین باب همه حرفشان یکی بود و متفّق‌القَوْل بودند کم مانده بود که آن صاحب‌منصب که تحقیق میکرد حرف آن تکها را باور نموده آن پیره‌مرد را رها کند امّا اخر بآن پیره‌مرد کفت که دستار خود را که در سر دارد برداشته و بکشاید وقتیکه دستارش را کشود در میانش از همان طناب‌های کمند کره کرده که همیشه تکها بجهة انداختن بکردن آدم در دستارهای خود مخفی داشتند او هم در دستار خود پنهان کرده بوُد و معلوم شد که حرف آن شخص نماینده راست بوده و آن پیره‌مرد بزرک آن تک‌ها بوده و آدم نیز بسیار کُشته بوده است بعد از آنکه از اعمالشان غوررسی تمام شد و بتحقیق پیوست که واجب‌القتل‌اند حُکم قتل همه را دادند