و بهمین طور طلا و اسباب میآوردند تا به نصف شب ربع ساعت مانده بود چونکه طول کشید یا به احوال خلق رحمشان آمد خواستند مطلب را مختصر نمایند دو نفر از دزدان در میان باقی اشخاص که در تماشاخانه نشسته بودند کردش نمونه ساعت و زنجیر ساعت و چَتْر و هر چه داشتند جمع کردند و با انچه آدمهای دزدان بقرار اول کرفته و آورده بودند همه را در روی سکوی تماشاخانه جمع کرده دوباه پرده کشیدند و رفتند این قصبه دوازده نفر تفنکچی بجهة کشیک داشت نصف آنها در میان تماشاخانه بودند دزدان آنها را کرفته و کِتفْ بسته بودند و نصف دیکر در قراولخانه بودند جنک جزئی کرده اما از عهده بر نیامده و دزدان بآنها فایق آمده بودند و اول کسی را که بخانهٔ خودش فرستاده بودند که مال تحویل آدم دزدان نماید ضابط همان قصبه بود فردای آنروز که شُد نظام اطراف را خبر کرده به عقب دزدان فرستادند اما دزدان بدست نیامدند چونکه در سر حد مملکت تُسکینه بودند دور نیست که از سرحد خودشان کذشته و داخل آن مملکت شده باشند
چونکه موافق تاریخ عیسوی امسال هزار و هشتصد و پنجاه و یک است و پنجاه سال از صد سال آخر که در میانش هستیم کذشته است در اوّل امسال اسامی پادشاهان فرنکستانرا باینطور نوشتهاند در فرنکستان چهل و شش پادشاه بزرک و کوچک میباشند از اینها سی و یک نفر ملوک دول نمسهاند در سن از همه بزرکتر پادشاه هانوبر است که هفتاد و نه سال و نیم دارد یکی دیکر هم ملک یکی از دول کوچک نمسه است که هفتاد سال بیشتر دارد و هشت پادشاه از شصت تا هفتاد و سیزده از پنجاه تا شصت و هفت نفر از چهل تا پنجاه و نه نفر از سی تا چهل و شش نفر از بیست تا سی و یکی که هنوز بیست سال تمام ندارد آنهم پادشاه یکی از دول کوچک نمسه است که والْدِکْ مینامند و در زمستان آینده بیست سالش تمام است و ان پادشاه که از همه بیشتر سلطنت کرده است یکی از پادشاهان کوچک نمس است که شصت و چهار سال است که پادشاهی میکند و سه نفر از چهل سال تا پنجاه سال سلطنت کردهاند و چهار نفر از سی سال تا چهل سال و هشت نفر از بیست سال تا سی سال و پانزده نفر از ده سال تا بیست سال و شانزده نفر در این دو سال آخرند که از ده سال هنوز بیشتر سلطنت نکردهاند
در هفتهٔ کذشته در اخبار داخله حکایت دلّاکی که خود را تریاک خورده وانمود کرده بود مانند این در انکلیس اتفاق افتاده شخصی بمهمانخانه که مُسکرات میفروشند رفته و بخادم آنجا کفته است که من از جان خود بتنک آمده و یاوه و بی آبرو شدهام چند دقیقه پیش مرک موش خوردهام که خودم را بکشم و حالا شکمم درد دارد خادم مهمانخانه طبیب خبر کرده و عوض یکنفر سه نفر طبیب آمدهاند و اطبای آنجا اسبابی مثل آبدزدک و طولمبه ساختهاند که مسمومات را از کلو بیرون میکشند ان شخص این اسباب را که دید ترسیده و کفته بود که من از راه شوخی این حرف را زدم طبیبان باور نکرده و کفتند کسی که بخواهد خودش را بکشد حرفش اعتبار ندارد و با آن اسباب هر چه در شکم او بوده حکما بیرون آورده دیدهاند که غیر از مُسکرات چیزی نیست باز خاطر جمع نشده کفتهاند که مرک موش معدنی است و حجریّت دارد شاید بجهة سنکینی در معده او مانده باشد دوباره بقدر سه من آب بهمان اسباب از کلوی او ریخته شکمش را پر میکنند و باز بیرون میکشند بعد از آنکه میبینند که آب خالیست و مرک موشی نیست آنوقت خاطر جمع شده سه طبیب هر یک حق قدم خود را از او کرفته و دست از او برداشتهاند
از جیرهٔ سراندیب اهل ینکی دنیا رفتهاند فیل بخرند چونکه فیلهای آنجا از هندوستانی بیشتر و بزرکتراند اهل آنجا فهمیدهاند کشتی نمیتواند در آنجا زیاد بماند فیلها که دوازده تومان و پانزده تومان قیمت داشهاند به صد و پنجاه تومان فروختهاند