گذارش غریبی در یکی از روزنامههای دولت جمهوریه ینکی دنیای شمالی نوشتهاند در بعضی ممالک آن سمت رعایای زراعتکار کلا غلام و کنیز سیاهاند شخصی در آنجا مقروض بود و پول میخواست که قرض خودش را بدهد غلامی داشت بسن هیجده ساله و چهار صد تومان پول ایران او را قیمت کرده بودند و در لاطاری گذاشت که قسمی از قمار بازیست که چند بلیط میکنند و هر کس بختش بیاورد میبرد این غلام را هشتاد بلیط کردند هر بلیطی پنج تومان شخصی که در آنجا بود یک بلیط را خرید و بخود آن غلام داد و پول بلیطها را جمع کردند و بصاحب غلام دادند و لاطاریرا کشیدند به اسم خود غلام بیرون آمد و آزاد شد و گفت که چون بخت من اینطور آورده دوباره خودم را به لاطاری میگذارم سیصد تومان در ثانی او را قیمت کردند و بلیط را خریدند و پول را جمع کردند و یک بلیط خودش نگاهداشته بود همه را کشیدند و دو بلیط در میان ماند یکی مال خود آن غلام بود و یکی مال آقای او غلام این بار به اسم آقای خود در آورد و چونکه از از آقای خود محبت دیده بود با کمال شعف و شادمانی مراجعت بخانهٔ آقای خود کرد و ازین معامله چهارصد تومان آقای آن غلام نفع کرد و سیصد تومان چیزی که خود غلام و آقای او وعده داد که هر وقت که بیست و یکسال تمام شد آزاد باشد
مدتیست که در ولایت انگلیس خانهها را بجهت حمل و نقل از چودن میسازند درین روزها یک خانهٔ بسیار بزرگ بجهت پرنس البرط از چودن ساختهاند که در نزدیکی عمارت پادشاه در مملکت اسکاتلند که شکارگاه است بر پا نمایند و این بجهة مهمانخانه است و یک اطاق است طولش شانزده ذرع و عرضش هفت ذرع و ارتفاعش پنج ذرعست و با کمال زینت و آراستگی ساختهاند
در یکی از روزنامههای لندن که تیمز مینامند باین منوال نوشتهاند که در دل باز کردن عمارت بلور بعضی از مردم تخمینا حساب کرده بودند که دو کرور پول ایران بدولت انگلیس منفعت خواهد رسید و لکن بجهت دولت بیش ازین منفعت کرده است بتاریخ هفتم ماه ذیحجه که هنوز یکماه بیشتر بوعدهٔ بستن عمارت مزبور مانده بود دو کرور و پنجاه هزار تعمان بآنجا جمع شده بود در روزنامهای نوشته بودند که بعد از اخراجات عمارت و غیره تتمهٔ پول را آیا چه خواهند کردند آیا داخل خزینهٔ پادشاه میکنند مانند سایر وجوهات یا اینکه بعمل خیر و احسان مصرف خواهند کرد در باب اجناسی که از ینکی دنیای شمالی بعمارت مزبور فرستادهاند اهل آنجا از فرستادن اجناس خود وقتی که دیدند که سایر ممالک روی زمین نفایس و صنایع قطعه بآنجا فرستادهاند قدری خجل و شرمسار شده بودن و لکن جای شرمساری نبود زیرا که اجناسی که از آنولایت میآید اکثرش از حاصل زمین است مانند پنبه و غله و سایر آذوقه از هر قسم و چوبهای جنگلی و شکر و قند و اینها چیزی نیست که در چنین جائی نمود بکند و لکن بعضی چیزها اختراع کردهاند که مردم که تماشا میکردند متعجب بودند از جمله اسبابی بود که بجهة درو کردن حاصل گندم و غیره ساخته بودند که تفصیلش در روزنامههای سابق ترجمه شده است دیگر طپانچه شش لوله که لولهاش چرخ میخورد که از وقت اختراع باروط الی حال هیچکس اینطور اختراع نکرده بود و بعضی خیال میکنند که این تفنگ و طپانچه و غیره که حالا در وقت جنگ متداولست و بکار میبرند بالمه موقوف خواهد شد و اسباب حرب قشون همین طپانچهها که اختراع کردهاند خواهد شد و سبب فخریه دیگرشان این است که در کشتیدوانی که امسال در ولایت انگلیس کردهاند که خوانین و بعضی از دولتمندان انگلیس کشتی تندرو زینتدار بجهة نشیمن خودشان و بجهة کشتیدوانی میسازند یک کشتی که از ینکی دنیای شمالی آوردهاند از همه کشتیهای تیزرو انگلیس پیشتر آمد و کاسه طلائی