برگه:Rvznamh-vghaye-atfaghyh-jld-1-az-shmarh-1-ta-70.pdf/۲۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بودند و حذاقت و تتبع نداشتند حال امنای دولت علیه قرار گذاشتند که طبیبان افواج تا تصدیق از معلم طبابت نگیرند و وقوف و تجربهٔ خود را معلوم ننایند اذن طبابت در میان افواج نداشته باشند و نوکر این دولت علیه نباشند و ادعای مواجب از دیوانیان عظام ننمایند و اطبای افواج دارالخلافه میباید کلا در زیر حکم عالیجاه حکیم کازولانی حکیم باشی نظام باشند و به تصدیق او در میان افواج طبابت نمایند و مشارالیه نیز در رسیدگی به بیمارخانه‌های افواج کوشش تمام مینماید و امید است که نظم درست درین باب داده شود

درین اوقات هوای دارالخلافه طهران بحمدالله در کمال خوبی و خوشی است و هیچگونه مرض و ناخوشی در میان خلق نیست و منتهای امنیت و ارزانی و فراوانی نعمت حاصل است و اعتدال هوا بنحویست که اکنونکه قریب به فصل قوس است در همه جا بنا و عمله بخوبی کار میکند سهل است در نیاوران که پای کوه شمیران و ییلاق و سردسیر است هنوز آب یز نبسته و بنا و عمله کار می‌کند باران با منفعت دو سه دفعه در اواخر ذی‌حجه و اوایل محرم باریده و هوای حالا هم در نهایت خوبی و اعتدال است و بجهة زراعت‌کاران نیز این بارندگی و اعتدال هوا بسیار خوب است و کار زراعت خوب پیش میرود

چونکه صداقت و راستی و نیکوئی فی حد ذاته پسندیده است و جای تعریف دارد اگر چه چیزهای جزئی نیز باشد گذارشی چند روز پیش ازین اتفاق افتاده مباشرین روزنامه مناسب دانستند که بنویسند یکی از عمله‌جات باسمه‌خانه سه تومان پول در کیسه داشته از جیب او افتاده و گم شده بوده است آنروز که گم کرده بوده بسیار تفحص کرده و پیدا نشده روز دیگر به حمام میر صالح میرفته است قراول‌خانه که در آنجا بوده است سلطانی از طایفه بربر (؟) جمعی عالیجاه محمد رضا خان سرتیپ فوج طهرانی او را از قراول‌خانه صدا می‌کند و میگوید چه گم کرده‌ای میگوید سه تومان پول با لیسه سلطان نشان کیسه را میخواهد صاحب پول نشانی میدهد و سلطان کیسه او را با تمام پول تسلیم نموده و میگوید دیروز دستمال از جیب خود در کوچه در آورده بودی و کیسه پولت با دستمال بیرون آمده و افتاده بود یکی از سربازهای این قراول‌خانه دیده بود برداشته بنزد من آورد صاحب پول هر چه خواسته بود که از آن پول تعارفی برسم مژدگانی به سلطان یا به آن سرباز که پولش را یافته بود بدهد سلطان قبول نکرده و چیزی نگرفته بود

در شب هفتم محرم‌الحرام از خانه میرزا ابراهیم نام نویسنده گمرکخانه که در نزد عالیجاه سهراب خان است اسبابی سرقت شده بوده بوده است مشارالیه عالیجاه حاجی میرزا تقی کدخدا را خبر کرده و بخانه او آمده معلوم کرده بود که دزد از کدام سمت خانه آمده و اسباب برده است گفته بود که خاطر جمع باش اگر اسباب ترا امشب نیاوردند فردا در نزد هر کس که باشد پیدا میکنم همان شب اسباب او را تمام و کمال آورده و بخانهٔ او انداخته بودند

چندی قبل ازین اسبی از عالیجاه میرزا بزرگ خان درین شهر گم شده بود بعالیجاه محمود خان کلانتر اخبار کرده جویا شدند بعد از مدتی همان اسب در نزد سربازهای عالیجاه محمد حسن خان پیدا شده و خود محمد حسن خان فرستاده به کلانتر اخبار کرده بودند که چنین اسبی در میان سربازهای ما پیدا شده است فرستادند اسب را آورده و بدست کسان میرزا بزرگ خان سپردند

امورات قشونی

نواب مصطفی قلی میرزا حاکم ارومی را که بحکومت نازندران مأمور فرمودند عالیجاه جان «همد خان که در مازندران نایب‌الحکومه بود نظر باینکه خوب از عهده خدمات آنجا بر آمده و مراتب شایستگی و قابلیت خود را ظاهر ساخت لهذا اعلیحضرت پادشاهی او را بحکومت ارومی منصوب