این برگ همسنجی شدهاست.
۱۵۷
آن کس که زمین و چرخ و افلاک نهاد | ||||||
بس داغ که او بر دل غمناک نهاد | ||||||
بسیار لب چو لعل و زلْفین چو مشک | ||||||
در طبل زمین و حقهٔ خاک نهاد |
۱۵۸
آنگه که نهال عمر من کنده شود | ||||||
و اجزام ز یکدگر پراکنده شود | ||||||
گر زانکه صراحئی کنند از گِل من | ||||||
حالی که پر از میش کنی زنده شود |
۱۵۹
آن قوم که سجّاده پرستند خرند | ||||||
زیرا که بزیر بار سالوس درند | ||||||
وین از همه طرفهتر که در پردهٔ زهد | ||||||
اسلام فروشند و ز کافر بترند |