این برگ همسنجی شدهاست.
| از جملهٔ رفتگان این راه دراز | باز آمده کیست تا بما گوید راز | |||||
| پس بر سر این دو راهه آز و نیاز | تا هیچ نمانی که نمیآئی باز | |||||
| آنی که نبودت بخور و خواب نیاز | کردند نیازمندت این چار انباز | |||||
| هریک بتو آنچه داد بستاند باز | تا باز چنان شوی که بودی ز آغاز | |||||
| بر پشت من از زمانه تو میآید | وز من همه کار نانکو میاید | |||||
| جان عزم رحیل کرد و گفتم بمرو | گفتا چکنم خانه فرو میآید | |||||
| بردار قرابه و سبو ای دلجوی | فارغ بنشین بکشت زار و لب جوی | |||||
| بس نفس عزیز را که این چرخ کبود | صد بار قرابه کرد و صد بار سبوی | |||||
۵۳