این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
241
OMAR KHAYYAM
۳۵۷
ایزد چو نخواست آنچه من خواستهام | ||||||
کی گردد راست آنچه من خواستهام | ||||||
گر جمله صوابست که او خواسته است | ||||||
پس جمله خطاست آنچه من خواستهام |
۳۵۸
هنگام گلست اختیاری بکنم | ||||||
وانگه بخلافِ شرع کاری بکنم | ||||||
با سبزه خطان و لاله رخ روزی چند | ||||||
بر سبزه ز جرعه لاله زاری بکنم |
۳۵۹
تا ظن نبری که من بخود موجودم | ||||||
یا این رهِ خون خواره بخود پیمودم | ||||||
این بود نبود من ز بودِ او بود | ||||||
من خود که بُدم کجا بُدم کی بودم |
357.C. L. A. I. J.
359.C. L. A. I. J.In line 3 I omit wa after In bud.Meaning, Man's real existence is not of himself, but of the "Truth," the universal Noumenon.