پرش به محتوا

برگه:Quatrains of Omar Khayyam (tr. Whinfield, 1883).djvu/۲۴۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
185
OMAR KHAYYAM

۲۷۳

  معشوق که عمرش چو قمم باد دراز  
  امروز بنو تلطّفی کرد آغاز  
  بر چشمِ من انداخت دمی چشم و رفت  
  یعنی که نکوئی کن و در آب انداز  

۲۷۴

  لب بر لبِ کوزه بردم از غایتِ آز  
  تا زو طلبم واسطهٔ عمْرِ دراز  
  لب بر لبِ من نهاد و می گفت براز  
  مَی خور که بدین جهان نمی‌آئی باز  

۲۷۵

  در کتْمِ عدم خفته بُدم گفتی خیز  
  دارد بجهان دورِ جهان شورانگیز  
  و اکنون که بفرمانِ توام حیرانم  
  القصّه چنان دار که کج دار و مریز  
273.L. N.Meaning, hope not for a return to your love.Nĕkúyey, "a good act," ya conjunctive and yá i tankír.Vullers, p. 250.
274. C. L. A. B. I. J.Some MSS. give line 4 differently.
275.L.Naught, i.e. Not-being.See note to No. 183.