این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
115
OMAR KHAYYAM
۱۶۸
در دهر هر آن که نیمِ نانی دارد | ||||||
از بهْرِ نشست آشیانی دارد | ||||||
نه خادمِ کس بود نه مخدومِ کسی | ||||||
گو شاد بزی که خوش جهانی دارد |
۱۶۹
در مِلْکِ تو از طاعتِ من هیچ فزود | ||||||
وز معصیتی که رفت نقصانی بود | ||||||
بگذار و مگیر چونکه معلومم شد | ||||||
گیرندهٔ دیریّ و گذارندهٔ زود |
۱۷۰
دست چو منی که جام و ساغر گیرد | ||||||
حیفست که او دفتر و منبر گیرد | ||||||
تو زاهدِ خشکیّ و منم فاسقِ تر | ||||||
آتش نشنیدهام که در تر گیرد |
168. C. L. N. A. I. Note wa omitted.
169. C. L. N. A. I.
170. L. N. I follow Nicolas in taking mani as a possessive pronoun, "mine," though such a word is not mentioned in any grammar or dictionary. It occurs again in No. 478.