این برگ همسنجی شدهاست.
77
OMAR KHAYYAM
۱۱۱
تا چند زنمِ برویِ دریاها خشت | ||||||
بیزار شدم ز بت پرستانِ کنشت | ||||||
خیّام که گفت دوزخی خواهد بود | ||||||
گه رفت بدوزخ و گه اندر به بهشت |
۱۱۲
بر چهرهٔ گل نسیمِ نوروز خوشست | ||||||
در صحْنِ چمن رویِ دلافروز خوشست | ||||||
از دی که گذشت هرچه گوئی خوش نیست | ||||||
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوشست |
۱۱۳
برخیز و بده باده چه جایِ سخنست | ||||||
کامشب دهنِ تنگِ تو روزیِّ من است | ||||||
ما را چو رخِ خویش میِ گلگون ده | ||||||
کین نُوبتِ من چو زلفِ تو پر شکنست |
111.C. L. A. B. I. J.Andar-ba, Bl., Prosody 12.
112.C. L. A. B. I. J. Khúsh is pronounced khăsh or khŭsh.Bl., Prosody, p. 12.Gúyí is generally written with hamza and ya, but in some MSS. fatha is substituted for the hamza [?].
113.B.Rōzīyyĭ.See note to No. 28.