برگه:Qabus nama.pdf/۵۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

() بدان ای پسر که سرشت مردم چنان آمد که تکاپوی کنند تا اندر دنیا آنچه نصیب او آمده باشد بگرامی‌تربن خویش بگذارند، اکنون نصیب من ازین جهان این سخن آمد و گرامی‌ترین من تویی چون ساز رحیل کردم آنچه نصیب من آمده بود پیش تو فرستادم تا تو خود کام نباشی و از ناشایست پرهیز کنی و چنان زندگانی کنی که سزاوار تخمة پاک تست و بدان ای پسر که ترا تخمه و نبیره بزرگست و شریف، از هر دو جانب کریم الطرفین و پیوسته ملوک جهانی: جدت شمس‌المعالی قابوس بن وشمه‌گیر و نبیره‌ات خاندان ملوک گیلانست، از فرزندان کیخسرو و ابوالمؤید فردوسی خود کار او و شرح او در شاهنامه گفته است. ملوک گیلان بجدان را زو یادگار آمد و جده نو مادرم ملک‌زاده مرزبان بن رستم بن شروین‌دخت بود که مصنف کتاب مرزبان‌نامه بود و سیزدهم پدرش کیوس بن قباد بود برادر نوشروان ملک عادل و مادر تو فرزند ملک غازی سلطان محمود ناصرالدین بود و جده من فرزند فیروزان ملک دیلمان بود. پس ای پسر هشیار باش و قیمت براذر خویش بشناس و از کم‌بودگان مباش هر چند که من نشان خوبی و روزبهی می‌بینم اندر تو، یکی گرفتار بر شرط تکرار واجبست و آگاه باش ای پسر که روز رفتن من نزدیکست و آمدن تو نیز بر اثر من زود باشد که تا امروز که درین سرای سپنجی باید که بر کار باشی و پرورشی که سرای جاودانی را شاید حاصل کنی که سرای جاودانی برتر از سرای سپنجی است و زاد او از این سرای باید جست که این جهان چون کشت‌زاریست آنچه کاری دروی، از بذر نیک همان بد روی و دروذه خویش کس در کشت‌زار نخورد و آبادانی سرای فانی از سرای باقیست و نیک‌مردان درین سرای همت شیران دارند و بد مردان فعل سگان و سگ هم آنجا که نخجیر کرد بخورد و شیر چون نخجبر صید کرد جای دیگر خورد و نخجیر گناه این سرای سپنجی است و نخجیر تو نیکی کردن، پس نخجیر اینجا کن تا وقت خوردن در سرای باقی آسان بود که طریق آن برای بایندگان طاعت خدا است عزوجل و ماننده