برگه:Parvindoxtaresāsān.pdf/۱۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سامپینگه

نام اصلیش سیتا بود ولی او را سامپینگه مینامیدند که گلی زردرنگ و دارای عطر شهوت‌انگیزی است. نخست مادرش پادما او را باین اسم نامید و همین اسم روی او ماند.

پدرش که از نتاج خاندان قدیمی و نجیب ژن بود، پس از اتلاف اموال خود بمرگ نابهنگامی درگذشت و برای همسر و دو دخترش لاکشمی و سیتا جز مختصر ملکی در کنگری نزدیک بانگالور و قرض بسیار چیزی نگذاشت.

پادما لاعلاج اطفال خود را با جدیت و فداکاری‌ای که سرمشق دیگران شود بپرورانید. او نیز بخاندان اشرافی بزرگی که اعتبارات خود را از دست داده بود منتسب بود. بالاخره در اثر قحطسالی مجبور شد که از همسایگان حتی از کسیکه در ایام سعادت با او رقابت داشت کمک بخواهد و بالمآل تنها ملکی که برای آنها مانده بود بثمن بخس برباخواری بفروشد. خریدار بعلاوه دختر بزرگش لاکشمی را هم از او خواست. پادما که پیوسته از آیندهٔ اطفالش اندیشناک بود این پیشنهاد را فوراً پذیرفت هرچند در باطن از لحاظ پستی نژاد رباخوار رضایت نداشت.