در ایوان طاقنما که میان دو منار قرار گرفته قبری است بشکل مستطیل که بیش از یک ذرع از زمین ارتفاع دارد، دور آن به عربی نوشته و روی سنگی که بدیوار است خوانده میشود: «عبدالله محمد بن محمود سقلاوی سنه ۷۱۶» ولی بعد در کتابی دیدم نوشته بود: «عبدالله صیقلانی در بقعه منارجنبان است عهد خدا بنده بوده» شاید من سوادم نم کشیده بود یا سنگ بغلط حک شده، هر دو صورت ممکن است. در چهار گوشهٔ قبر قبههای مخروطیشکل است که بآنها دخیل بسته بودند، روی قبر یک شمعدان و یک کتاب دعا بود. چند کاشی قدیمی کنار قبر بدیوار بود. من و رفیقم از منارها بالا رفتیم، خیلی تنگ و ناراحت بود. امتحان کردیم منارها تکان میخورد و لرزش آن کاملا محسوس بود از آن بالا دورنمای قشنگی از اصفهان و مضافاتش دیده میشود: کشتزارهای سبز، برجهای کبوتر و گلهای خشخاش که از دور مثل این است که برف آمده باشد پیدا بود. علت حرکت منار بقول اهالی از برکت آن قبر میباشد، ولی رویهمرفته بنظرم خیلی غریب نیامد و در مقابل بناهای دیگر شهرت بیجا پیدا کرده است.
در اینجا چیز تماشائی دیگری بجز کوه آتشگاه نبود که در دو فرسنگی شهر اصفهان واقع شده و تا اینجا نیم فرسنگ فاصله داشت. راهنما گفت بنائی است روی کوه که با خشت خام ساختهاند و هرکدام از آن خشتها هفت من وزن دارد. و حاضر شد که برای ظهر بما جا و خوراک بدهد. ما هم بقصد