برگه:Parvindoxtaresāsān.pdf/۱۰۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

۱۰۳
اصفهان نصف جهان

عیسی را اشگلک میکنند، اینجا خار روی تنش ریختند، اینجا چنین کردند ...» بالاخره بجائی رسید که آن پتیشاه سنگدل مسخ شد و بصورت خوک مضحک آبی‌رنگی درآمد. ولی آن پتیشاه سه دختر داشت که خدایی بودند و نمازخانه یا کلیسا ساختند و خدا برای این کارشان از سر تقصیر پتیشاه گذشت، او را بخشید و پتیشاه هم عوضش بدین عیسی گروید.

اگرچه کلیسا جار میزد که من بدست استادان زمان شاه عباس ساخته شده‌ام، ولی راهنمای ارمنی اصرار داشت و تکرار میکرد که همه‌اش را خودمان ساخته‌ایم و نقاش از فرنگ آورده‌ایم. گمان میکزد که من رفته بودم به اصفهان برای اینکه ثابت بکنم که خودشان نساخته‌اند! از اینقرار شاید مسجد جامع و چهلستون هم کار آنها باشد و برایش متخصص از اروپا آورده‌اند.

روبروی کلیسا موزهٔ کوچکی ساخته شده که در آن مقداری از یادگارهای مهاجرت ارمنیها، چیزهای مذهبی، کتاب و غیره موجود است. درضمن خیلی از آثار دوره صفویه در آنجا دیده میشود. یک در قدیمی که رویش نقاشی، سوخته‌کاری و منبت‌کاری خیلی قشنگ دارد در آنجاست، و این مشکل برایم حل شد و فهمیدم که درهای عالی‌قاپو و چهلستون چه‌جور باید بوده باشد. راهنمای موزه گفت: در موقعیکه ظل‌السلطان عمارت‌های هفت‌دست، آینه‌خانه و نمکدان را خراب کرد یکی از ارمنیها این در را خریده بود و بعد تقدیم موزه کلیسا کرد. همچنین کاشی گردی که به چهار قسمت شده بود و صورتهائی