عیسی را اشگلک میکنند، اینجا خار روی تنش ریختند، اینجا چنین کردند ...» بالاخره بجائی رسید که آن پتیشاه سنگدل مسخ شد و بصورت خوک مضحک آبیرنگی درآمد. ولی آن پتیشاه سه دختر داشت که خدایی بودند و نمازخانه یا کلیسا ساختند و خدا برای این کارشان از سر تقصیر پتیشاه گذشت، او را بخشید و پتیشاه هم عوضش بدین عیسی گروید.
اگرچه کلیسا جار میزد که من بدست استادان زمان شاه عباس ساخته شدهام، ولی راهنمای ارمنی اصرار داشت و تکرار میکرد که همهاش را خودمان ساختهایم و نقاش از فرنگ آوردهایم. گمان میکزد که من رفته بودم به اصفهان برای اینکه ثابت بکنم که خودشان نساختهاند! از اینقرار شاید مسجد جامع و چهلستون هم کار آنها باشد و برایش متخصص از اروپا آوردهاند.
روبروی کلیسا موزهٔ کوچکی ساخته شده که در آن مقداری از یادگارهای مهاجرت ارمنیها، چیزهای مذهبی، کتاب و غیره موجود است. درضمن خیلی از آثار دوره صفویه در آنجا دیده میشود. یک در قدیمی که رویش نقاشی، سوختهکاری و منبتکاری خیلی قشنگ دارد در آنجاست، و این مشکل برایم حل شد و فهمیدم که درهای عالیقاپو و چهلستون چهجور باید بوده باشد. راهنمای موزه گفت: در موقعیکه ظلالسلطان عمارتهای هفتدست، آینهخانه و نمکدان را خراب کرد یکی از ارمنیها این در را خریده بود و بعد تقدیم موزه کلیسا کرد. همچنین کاشی گردی که به چهار قسمت شده بود و صورتهائی