۱۵
رضاقلیخان هدایت در جلد اول (مجمعالفصحاء) درمورد خیام، بطور اختصار، چنین مینویسد:–
«حکیمی فاضل بوده؛ امّا نیکنام نیست. در زمان سلاجقه ظهور نموده و با سلطان سنجر نهایت محرمیّت را داشته. گویند: «در دبستان همدرس بودهاند و در رعایت یکدیگر همانگاه معاهده نمودهاند». مایل برباعی گوئیست. وفاتش در ۵۱۷ اتفاق افتاد. رباعیات حکیمانهٔ پخته دارد؛ بعضی از آنها نگاشته میآید».
۱۶
باز هم مرحوم هدایت در کتاب (ریاض العارفین) در ترجمهٔ احوال خیام چنین میگوید:–
«از مشاهیر حکمای جهان و از نوادر شعرای زمان بوده است و با سلطان سنجر سلجوقی بر یک تخت میآسوده او و خواجه نظامالملک و خواجه حسن صبّاح در صغر سنّ با یکدیگر انیس و در یک دبستان همدرس و جلیس بودهاند و با هم عهد نمودهاند که روزگار هر یک را تربیت نماید، با آن دو نفر طریق شرکت پیماید. چون نظامالملک بمنصب صدارت و رتبهٔ وزارت رسید، حکیم باقطاع مزرعهٔ چند ازو قانع شد اما حسن را همّت بلند بداعیهٔ سرافرازی باز داشت و بالاخره، لوای بزرگی برافراشت؛ چنانکه در تواریخ مسطور است. غرض؛ حکیم بانواع فضائل آراسته و از صفات نکوهیده پیراسته بود. چندی، زهدی بکمال داشت و همّت بر مجانبت از هوا و هوس میگذاشت. چندی نیز، ابواب ملامت برخ خود گشوده و بطریق ملامتیّه[۱] رفتار مینمود. مجملاً؛ حکیمی است هوشیار و رندیست عالی تبار. رباعیاتش متین و بعضی از آنها چنین است».
علاوه بر اینکه اشتباه آتشگده راجع بمحرمیّت سنجر با خیام و بر تخت نشستن
- ↑ راجع بطایفهٔ ملامیه و از آنها نبودن خیام در مبحث (نسبتهای دیگری که بخیام داده شده) توضیحات کافی هست بآنجا رجوع شود.