برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۳۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۳۶۸
خیام
 

۳۴۳ – ۱۸۱ حج – ۱۲۷ کم – ۱۷۷ رز – ۱۰۰ بو

  گر گوهر طاعتت نسفتم هرگز، گرد کنه از چهره نرفتم هرگز،  
  نومید نیم ز بارگاه کرمت؛ زانرو[۱] که یکی را دو نگفتم هرگز.  

۳۴۴ – ۱۸۱ حج – ۱۲۲ کم – ۱۷۷ رز – ۱۰۰ بو

  لب بر لب کوزه بردم از غایت آز؛ ناز و طلبم واسطهٔ عمر دراز،  
  لب بر لب من نهاد و می گفت[۲] براز[۳]، «می خور که بدین جهان نمیآیی باز[۴]،»  

۳۴۵ – ۱۵۷ کم

  ما عاشق و آشفته و مستیم امروز، در کوی بتان باده پرستیم امروز.  
  از هستی خویشتن بکلّی رسته، پیوسته بدرگاه الستیم امروز.  

۳۴۶ – ۱۰۲ کم – ۱۷۸ رز

  معشوق[۵] که عمرش چو غمم باد دراز، امروز بنو تلطّفی[۶] کرد آغاز،  
  بر چشم من انداخت دمی چشم و برفت؛ یعنی که نکوئی کن و در آب انداز.  

۳۴۷ – ۱۷۹ رز

  میپرسیدی که «چیست این نقش مجاز» گر برگویم حقیقتش هست دراز؛  
  نقشیست پدید آمده از دریائی وانگاه شده بقعر آن دریا باز.  

۳۴۸ – ۲۵۲ حج – ۱۶۹ کم – ۳ مو

  وقت[۷] سحری بخیز؛[۸] ای مایهٔ ناز، نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز؛  
  کاینها[۹] که بجایند، نپایند بسی[۱۰] وانها که برفتند، کسی نامد باز.[۱۱]  

۳۴۹ – ۴۲ کم – ۱۸۰ رز

  از حادثهٔ زمان زاینده مترس وز هرچه رسد چو نیست پاینده مترس؛  
  این یکدم[۱۲] نقد را بعشرت بگذار وز[۱۳] رفته میندیش وز آینده[۱۴] مترس.  

  1. کم و رز – زیرا.
  2. کم – برگفت.
  3. رز – کوزه بزبان حال با من میگفت.
  4. کم – منهم چو تو بوده‌ام دمی با من ساز. رز – عمری چو تو بوده‌ام دمی با من ساز.
  5. کم – دلبرده.
  6. کم – تلطفی ز نو.
  7. کم – گاه.
  8. کم و مو – سحر است و خیز.
  9. کم و مو – کانها.
  10. کم – دراز.
  11. کم و مو – و آنها که شدند کس نمیآید باز.
  12. رز – یکدمه.
  13. رز – از.
  14. رز – میندیش ز آینده.