نوظهور تازه درآمده (یعنی اینکه خدا قدیم است یا محدث)، چیست؟!.» ولیکن در جایی هم میگوید:–
«قلتم لنا صانع حکیم؛ | قلنا صدقتم کـذا نقول. | |||||
زعمتموه بلا مکان | ولا زمان؛ الا فقولوا. | |||||
هذا کلام له خبّی | معناه لیست لنا عقول». |
«گفتید ماراست آفریدگار حکیمی ما هم گفتیم راست گفتید ما نیز همین را میگوئیم. گمان بردید که او وجودیست بدون زمان و مکان. پس، حالا دگر هرچه میخواهید بگوئید؛ زیرا که این سخنی است که آنرا روپوش ضخیمی است مانند گلیم و معنی التزامی آن اینست که ما را عقل و شعوری نیست». و در جای دیگر میگوید:–
«یزعم انّ العشر ما نصفها | خمس وانّ الجسم لا فی مکان». |
«گمان میبرد که نصف ده، پنج نیست و جسم در مکانی نمیباشد» و با این گفتارها چنین تصوّر میرود که او یکی از افراد پر و پا قرص فرقه مجسّمه است[۱]؛ در صورتی که میان این عقیده و مذهب (لاادریه) اختلاف فاحشی است و در بسیاری از موارد دیگر هم خدای خود را همان اله تورات و معبود نژاد سامی معرّفی کرده و میگوید:
«تعالی الله؛ کم ملک مهیب | تبدّل بعد قصر ضیق لحد | |||||
اقرّبان لی ربّاً قدیراً | ولا القی بدایعه بجحد». |
«بزرگا، خداوندا، چه بسا پادشاهان باهیبتی که مقرّ آنانرا بعد از قصر به تنگنای لحد بدل کرده است. اقرار میکنم که مرا پروردگاریست قدیر و با بدایع أو بوجه انکار روبرو نمیشوم» از این قبیل اشعار در آثار او بویژه در (لزوم مالایلزم) وی بسیار است. از خدا خیلی حرف میزند و طرز بیان او در این باب با آداب و لسان
- ↑ مجسمه بکسر سین مشدده، طایفهایست که نسبت جسمانیت بباری تعالی میدهند؛ ولی مقصودشان معنی متعارف جسم نیست؛ بلکه تعریفها و تفسیرهای خاصی در این خصوص دارند. شهرستانی در کتاب (الملل و النحل) میگوید «بعضی از مقربان گفتند که بجسم آن میخواهیم که قائم باشد بذات و این حد جسم است، برای تفصیل بیشتر رجوع شود بهمان کتاب.