برگه:NadereAyyamRobaiyatKhayyam.pdf/۲۸۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

۲۷۱
 

شرع هم موافق بنظر میرسد. بخدا از روی صداقت ایمان دارد؛ ولیکن نه بخدای مسیح که رؤف مطلق است؛ بلکه بخدای قهّار و ذوالجلال و خداوند عزیز ذوانتقامی که کاملاً متناسب با مزاج عرق سامی است.

چنانکه مرحوم رضا فلیسوف مفصلاً شرح داده، ابوالعلاء، سخنانی دارد که نه تنها مؤمن و موّحد بودن او را تأیید میکند؛ بلکه ممکن است که دلیل مسلمانی او (بمعنی شرعی آن) هم شمرده شود و در عین حال، حرفهای متناقض بسیاری هم در این خصوص گفته است؛ ولی بر رویهمرفته چنین مستفاد میشود که فقط برّب قدیری ایمان دارد و اصرار و ابرام او در این معنی جای هیچگونه شک و شبهه‌ای در باره این ایمان او باقی نمیگذارد و با وجود این بدرگاه همان ربّ قدیر خود جسارتهای اعتراض آمیزی نموده که خیام از این جهة در نزد او بسیار مودب و محتاط و باصطلاح شایان طلب مغفرت است. مثلا: معرّی، در این دو بیت بخدای خود خطاب کرده و چنین ایراد میگیرد که:–

  «انهیت عن قتل النفوس تعمّداً و بعثت انت لقتلها ملکین.  
  و زعمت انّ لها معاداً ثانیاً ما کان اغناها عن الحالین».  

«نهی کردی قتل نفوس را عمداً در حالی که خودت دو فرشته مأمور کردی برای کشتن آنها. و بی‌هیچ دلیل میگوئی که آنانرا معادی است و دوباره برمیگردند؛ چه میشد که اینها از این هر دو حال (یعنی هم از رفتن و هـم از برگشتن) بی‌نیاز می‌گشتند؟!».

و نیز بخداوند خود ایراد گرفته میگوید:–

  «لقد جائنا هذا الشّتاء و تحته فقیر معرّی او امیر متوّج».  
  و قدیر زق المحدود اقوات امّة و یحرم قوم واحد و هو احوج».  

«زمستان آمد و در زیر برف و باران آن فقیریست عریان یا امیریست تاجدار. آذوقه‌های امّتی روزی داده میشود بعدّهٔ محدودی و محروم گردانیده میشود از آن، قومی یکسر در صورتی که این قوم بـدان آذوقه محتاجتر از آن عدّه معدود است».