برادران و سرور بهادران کردید و بر ساحل قراموران یورت کرفت که با موطن اصلی وزیر قرب جوار داشت،و چون در وفور نعمت و علوّ همّت بر همکنان تقدّم یافت و نام نیکو به فضل و جودت برآورد او را بایآت کفتند که آت بمعنی اسم است و اکنون آد کویند و بای بمعنی بزرکی و شکوه و مال و نعمت انبوه است،و معلوم نیست که احفاد او در چه عهد بایران آمدهاند چه تا عهد تیمور بهیچوجه نام و نشانی از طوایف و امرای ایشان مرئی و مشهود نکردیده همینقدر مسموع و مشهور است که طایفهای از اینقوم برحسب حکم تیمور بغز و شامات مأمور کشته چندی در آنجا بودند و چون باز معاودت نمودند در حدود دشت و کرکان نشسته بایل جلیل قاجار پیوستند که اکنون به شامبیاتی موسوماند و در جمع طوایف قاجار محسوب ولیکن از عهد دولت صفویّه تا زمان این دولت علیّه سران سپاه و یلان کارآکاه از این قوم در رکاب پادشاهان بوده و در سفر و حضر خدمتهای نیکو نمودهاند اینزمان چندین امیر بزرک از بیات مطلق،و بیات شام در معسکر شاهنشاه اسلام موجود است یکی از آنجمله امیرکبیر محمّد علیخان که در حدّ عراق عرب سالار سپاه است و برادرش اسمعیل خان عاکف حریم درکاه دیکر امیر دلیر پیر قلیخان که اکنون در جرک پیران است و با چنک شیران و فرزند ارجمندش محمّد باقر خان که در حضرت نیابت سلطنت و ولیعهد دولت چاکر جاننثار است و فوج نظام را سالاربار و این چهار از قوم بیات شاماند و در سلک خوانین و امرای قاجار و از قوم بیات مطلق نیز در ممالک عراق و فارس و آذربایجان و خراسان امرا و خوانین نامدار و متجنّده بیشمار موکب اقدس را در ظلّ رایات و حضرت اعلی را مشغول خدماتاند اقدم ایشان امیر عظیمالشأن ابراهیمخان که در عهد پیش عمر خویش در بندکی خاقان مغفور (آقا محمّد شاه) و چاکری دارای منصور صرف کرده و اکنون باقی عمر را بخدمت درکاه ولیعهدی وقف و برادرش اسمعیلخان که امیر هزارهٔ الوار است و دلیر معارک پیکار و دیکر مقرّب الحضرة علیخان که چندی ثغر اردبیل را مانند زندهپیل حراست میکرد و بر اَخیار آن ثغور و ایلات آنحدود ریاست یافت و برادرش رحمنخان که چاکر خاص شهریار است و صاحب عزّ و اعتبار دیکر از اینطایفه بزرکان بسیار در سلک خدّام دربار سپهر غلام است که ذکر ایشان موجب اطناب خواهد بود و تخصیص این چند نفر از آنست که ذکر ایشان در وقایع دولت روز افزون که منبعد بتوفیق خدای بیچون در ذیل این کتاب مسطور خواهد کشت بیشتر ایراد خواهد شد و بهتر آن بود که نام و نسب ایشان پیشتر معلوم و باجمال مرقوم کردد – شعبهٔ سیّم انغزاولی نام این شعبه در هیچ تاریخ نیست مکر جامع التواریخ و او را فرزند سیّم کون خان نوشتهاند و یورت او در سرحدّات ممالک شرق بوده و در سلطنت اروغ چنکیز و سایر سلاطین اتراک امیری معتبر و بزرکی نامور از این قوم در وجود نیامده اکنون نیز نشانی درست از ایشان در ایلات ممالک محروسه نیست و اکر هست خامل و مطموس است – شعبهٔ چهارم قرااولی که پسر چهارم کونخانست یورت او در حدود کوکانا بود که آنسوی شهر اینانج و چندین مرحله از قراقرم بالاتر است هوایش بشدّت سرد و جبالش بغایت سخت خلق آنموضع در عهد قدیم ایلات دشتی بودهاند و در خیمهٔ سیاه مینشسته این پسر را قرااولی نام کردند یعنی صاحب خیمهٔ سیاه و چون در موکب هلاکو لشکری تمام مأمور شد که بر تمامی طوایف و اقوام حوالت رفت فوجی از اینقوم نیز باینولایت رسیده در کوهسار جقتو که اکنون داخل محال ساوجبلاغ است مسکن کرفتند و چون ازدحامی چندان در احشام آنها نبود رفته رفته بطوایف افشار پیوستند که بالفعل جزو طایفهٔ افشاراند و فوجی از مردان کار در سواران نظام و سربازان خونآشام دارند در عشایر ترکمان نیز ازین شعبه چندی هست که در خیل سایر شعب داخل کشته و ذکرشان خامل مانده بالجمله از اینقوم شخص معروفی که نامش قابل ذکر و حالش درخور شرح باشد مسموع
نکردیده بلی هرچه هستند و هرجا نشستند در جرک رعیّت و ایل و خدّام این حضرت جلیل میباشند